northerly

/ˈnɔːrðərli//ˈnɔːðəli/

معنی: شمالی
معانی دیگر: در شمال، به سوی شمال، از شمال، از طرف شمال

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: of, related to, or toward the north.

(2) تعریف: from the north.
اسم ( noun )
حالات: northerlies
• : تعریف: a storm or wind from the north.

جمله های نمونه

1. the cold northerly wind was smashing against them
باد سرد شمالی خود را بر آنان می کوبید.

2. the long northerly trend of this coast
مسیر طولانی این ساحل به طرف شمال

3. the wind is blowing in a northerly direction
باد در جهت شمالی می وزد.

4. this coast is exposed to severe northerly winds
این ساحل در معرض بادهای شدید شمالی قرار دارد.

5. Unst is the most northerly island in the British Isles.
[ترجمه گوگل]Unst شمالی ترین جزیره در جزایر بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]Unst بزرگ ترین جزیره در جزایر بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The aircraft was flying in a northerly direction.
[ترجمه گوگل]هواپیما در جهت شمال در حال پرواز بود
[ترجمه ترگمان]هواپیما در جهت شمال به پرواز درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wanted to go a more northerly route across Montana.
[ترجمه گوگل]می‌خواستم مسیر شمالی‌تری را در سراسر مونتانا طی کنم
[ترجمه ترگمان]می خواستم به یک مسیر شمال غربی در مونتانا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We set off in a northerly direction .
[ترجمه گوگل]در جهت شمال به راه افتادیم
[ترجمه ترگمان]ما به سمت شمال حرکت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the northerly direction, the railway is eventually destined to reach Parkway.
[ترجمه گوگل]در جهت شمال، راه آهن در نهایت به پارک وی می رسد
[ترجمه ترگمان]در مسیر شمال و شمال، این خط آهن در نهایت قرار است به Parkway برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So best wishes to Rosalind, the Society's most northerly teacher.
[ترجمه گوگل]بنابراین بهترین آرزوها را برای روزالیند، شمالی ترین معلم انجمن
[ترجمه ترگمان]بهترین آرزوها برای روزالیند، بزرگ ترین معلم جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Amelia took the more northerly route east on her way home.
[ترجمه گوگل]آملیا مسیر شمالی‌تر به سمت شرق را در راه خانه در پیش گرفت
[ترجمه ترگمان]آملیا در راه بازگشت به خانه، مسیر شمال شرقی خود را در پیش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A very light northerly wind wafted us round the moored yacht on which we had marooned the photographer.
[ترجمه گوگل]باد شمالی بسیار ملایمی ما را به دور قایق تفریحی لنگر انداخته ای که عکاس را بر روی آن سوار کرده بودیم می چرخاند
[ترجمه ترگمان]باد ملایمی می وزید و ما را به سوی قایق لنگر انداخته بود که ما در آن photographer
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The most northerly was apparently undivided, though only its southern ditch lay within the excavated area.
[ترجمه گوگل]شمالی ترین آن ظاهراً تقسیم نشده بود، اگرچه فقط خندق جنوبی آن در منطقه حفاری شده قرار داشت
[ترجمه ترگمان]The به وضوح کامل بود، هر چند که تنها خندق جنوبی آن در قسمت حفاری افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The wind suddenly changed round from westerly to northerly, bringing with it the threat of snow.
[ترجمه گوگل]باد ناگهان از سمت غربی به شمالی تغییر کرد و خطر بارش برف را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]باد ناگهان از مغرب به سمت شمال تغییر کرد و آن را تهدید به برف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شمالی (صفت)
arctic, boreal, northern, north, northerly, nordic

انگلیسی به انگلیسی

• moving or facing northward; situated in the north; coming from the north
northerly means towards the north.
a northerly wind blows from the north.

پیشنهاد کاربران

بپرس