northeast

/ˌnɔːrˈθiːst//nɔːθˈiːst/

معنی: شمال شرق، شمال خاوری، شمال شرقی
معانی دیگر: شمال خاوری (45 درجه در شرق شمال)، شمال خاور، شمال شرق، شمال شرقی، در شمال خاور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a point on the compass halfway between north and east.

(2) تعریف: a region in the direction of northeast.
صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: situated in or near the northeast.

(2) تعریف: from, toward, or facing the northeast.

جمله های نمونه

1. Shenyang is situated in the northeast of China.
[ترجمه گوگل]شن یانگ در شمال شرقی چین واقع شده است
[ترجمه ترگمان]Shenyang در شمال شرقی چین واقع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Burma is northeast of Sri Lanka.
[ترجمه گوگل]برمه در شمال شرقی سریلانکا قرار دارد
[ترجمه ترگمان]برمه در شمال شرقی سری لانکا قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wind is in/coming from the northeast.
[ترجمه گوگل]وزش باد از سمت شمال شرقی است
[ترجمه ترگمان]باد از شمال شرق می وزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The wind blew from the northeast.
[ترجمه گوگل]باد از سمت شمال شرقی می وزد
[ترجمه ترگمان]باد از سمت شمال شرقی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The church's northeast window has beautifully coloured glass.
[ترجمه گوگل]پنجره شمال شرقی کلیسا دارای شیشه های رنگارنگ زیبایی است
[ترجمه ترگمان]پنجره شمال شرقی، شیشه های قشنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A northeast wind is blowing strongly.
[ترجمه گوگل]باد شمال شرقی به شدت می وزد
[ترجمه ترگمان]باده ای شمال شرقی به شدت می وزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They voyaged northeast for several days.
[ترجمه گوگل]آنها چندین روز به شمال شرق سفر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها چند روز به شمال شرقی سفر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Go northeast for about five miles.
[ترجمه گوگل]حدود پنج مایل به شمال شرقی بروید
[ترجمه ترگمان] برو به سمت شمال شرقی، حدود ۵ مایل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He headed northeast across the open sea.
[ترجمه گوگل]او از طریق دریای آزاد به سمت شمال شرقی رفت
[ترجمه ترگمان]او به سمت شمال شرقی دریای آزاد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was born in the northeast.
[ترجمه گوگل]من در شمال شرقی به دنیا آمدم
[ترجمه ترگمان]من در شمال شرقی به دنیا اومدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The town is/lies roughly northeast of here.
[ترجمه گوگل]شهر تقریباً در شمال شرقی اینجا قرار دارد
[ترجمه ترگمان]شهر تقریبا شمال شرق این شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Southwest is opposite to northeast.
[ترجمه گوگل]جنوب غربی مخالف شمال شرقی است
[ترجمه ترگمان]مرکز \"ساوت وست\" در مقابل شمال شرقی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The northeast of the country will experience heavy rainfall and high winds.
[ترجمه گوگل]شمال شرق کشور بارندگی شدید و وزش باد شدید را تجربه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]شمال شرقی این کشور بارش سنگین و باده ای شدید را تجربه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shuttles will run continuously from the northeast parking lot of El Con Mall.
[ترجمه گوگل]شاتل ها به طور مداوم از پارکینگ شمال شرقی El Con Mall حرکت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]Shuttles به طور مداوم از پارکینگ شمال شرقی دبی مال عبور خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شمال شرق (اسم)
northeast

شمال خاوری (اسم)
northeast

شمال شرقی (صفت)
northeast, northeastern, northeastward

تخصصی

[زمین شناسی] شمال شرقی

انگلیسی به انگلیسی

• toward the northeast
moving or facing northeastward; situated in the northeast; coming from the northeast
direction situated between north and east on a compass
direction situated between north and east on a compass
the north-east is the direction halfway between north and east. singular noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...north-east brazil.
the north-east of a place is the part which is towards the north-east.
north-east means towards the north-east, or to the north-east of a place or thing.
a north-east wind blows from the north-east.

پیشنهاد کاربران

بپرس