1. the two countries are trying to normalize relations with each other
دو کشور می کوشند روابط خود با یکدیگر را به صورت عادی در بیاورند.
2. Meditation tends to lower or normalize blood pressure.
[ترجمه گوگل]مدیتیشن تمایل به کاهش یا عادی سازی فشار خون دارد
[ترجمه ترگمان]مدیتیشن به کاهش فشار خون کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Research psychologists normalize the results of their studies by comparing their subjects' behaviour with that of the general public.
[ترجمه گوگل]روانشناسان پژوهشی نتایج مطالعات خود را با مقایسه رفتار آزمودنی های خود با رفتار عموم مردم عادی می کنند
[ترجمه ترگمان]روان شناسان تحقیق نتایج مطالعات خود را با مقایسه رفتار سوژه های خود با جامعه عمومی نرمال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The two countries agreed to normalize relations .
[ترجمه گوگل]دو کشور برای عادی سازی روابط به توافق رسیدند
[ترجمه ترگمان]دو کشور توافق کردند تا روابط را نرمال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some people do lose weight when they normalize their eating, but not everyone.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد زمانی که غذا خوردن خود را عادی می کنند وزن خود را کاهش می دهند، اما نه همه
[ترجمه ترگمان]برخی افراد وقتی غذا خوردن را عادی می کنند وزن خود را از دست می دهند، اما نه همه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. How to normalize the descriptions of authorized photo-offset books is discussed based on an analysis of its current status and problems.
[ترجمه گوگل]نحوه عادی سازی توضیحات کتاب های مجاز عکس افست بر اساس تجزیه و تحلیل وضعیت فعلی و مشکلات آن بحث شده است
[ترجمه ترگمان]چگونگی نرمالیزه کردن توصیفات کتاب های نمره دهی مجاز براساس تحلیل وضعیت و مشکلات فعلی آن مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. At first utilized the SOT to normalize the multiwavelet coefficients in high frequency band and removed the signal-dependence of the speckle noise.
[ترجمه گوگل]در ابتدا از SOT برای عادی سازی ضرایب چند موجی در باند فرکانس بالا استفاده کرد و وابستگی سیگنال نویز لکه ای را حذف کرد
[ترجمه ترگمان]در ابتدا از the برای نرمال کردن ضرایب multiwavelet در باند فرکانس بالا استفاده شد و وابستگی سیگنال به نویز اسپکل را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Only unit quaternions represent rotations, so normalize your quaternions if you have to.
[ترجمه گوگل]فقط کواترنیون های واحد نشان دهنده چرخش هستند، بنابراین در صورت لزوم، کواترنیون های خود را عادی کنید
[ترجمه ترگمان]تنها واحد quaternions، تصویر مکعب، تعویض your است، پس اگر مجبور باشید، quaternions را به صورت طبیعی در بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Retinol is known to normalize the as it helps the skin stay soft, smooth and plump.
[ترجمه گوگل]رتینول به عنوان نرمال کننده شناخته شده است زیرا به پوست کمک می کند نرم، صاف و چاق بماند
[ترجمه ترگمان]Retinol برای عادی کردن پوست شناخته می شود چون به پوست کمک می کند نرم، صاف و نرم باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Meanwhile we must normalize the market outside stock exchange and transaction outside market, second-board market, first-board market work together to support the sound development of venture capital.
[ترجمه گوگل]در همین حال، ما باید بازار خارج از بورس اوراق بهادار را عادی کنیم و معاملات خارج از بازار، بازار تابلوی دوم، بازار تابلوی اول با هم کار کنند تا از توسعه سالم سرمایه گذاری خطرپذیر حمایت کنند
[ترجمه ترگمان]در عین حال، ما باید بازار را در خارج از بازار بورس و معاملات خارج از بازار، بازار دست دوم، اولین بازار بورد برای پشتیبانی از توسعه صدا سرمایه مخاطره آمیز باز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Normalize check box determines whether the times are shown relative to the start of the log (normalized) or in absolute time (unnormalized).
[ترجمه گوگل]چک باکس Normalize تعیین می کند که آیا زمان ها نسبت به شروع گزارش (نرمال شده) یا در زمان مطلق (غیر عادی) نشان داده می شوند
[ترجمه ترگمان]دیالوگ باکس Normalize مشخص می کند که آیا زمان نسبت به آغاز ثبت (نرمال شده)یا در زمان مطلق (unnormalized نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Scrub: Reprocessing packets to normalize and defragment them.
[ترجمه گوگل]Scrub: پردازش مجدد بسته ها برای عادی سازی و یکپارچه سازی آنها
[ترجمه ترگمان]Scrub: بسته های Reprocessing برای عادی کردن و defragment کردن آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Includes fade-in, fade-out, volume normalize, band pass, chorus, flanger, echo and speed.
[ترجمه گوگل]شامل fade-in، fade-out، volume normalize، band pass، chorus، flanger، echo و speed است
[ترجمه ترگمان]شامل محو شدن، محو شدن، تبدیل تدریجی حجم، گذر باند، همسرایی، طنین و سرعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. By following stipulations in the OpenID Authentication Specification Version 0,[sentence dictionary] OpenID RPs are able to decode (or "normalize") an identifier to figure out how to authenticate a user.
[ترجمه گوگل]با پیروی از مقررات در نسخه 0 مشخصات احراز هویت OpenID، [فرهنگ جملات] RP های OpenID می توانند یک شناسه را رمزگشایی کنند (یا "عادی" کنند) تا نحوه احراز هویت کاربر را بفهمند
[ترجمه ترگمان]با پیروی از شرط های زیر در نسخه تایید هویت OpenID نسخه ۰، [ واژه نامه [ جمله ] OpenID RPs قادر به رمزگشایی (یا \"عادی کردن\")یک شناسه برای تعیین چگونگی تایید هویت یک کاربر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. There may be some deep-seated emotional reason which has to be dealt with before your eating habits normalize.
[ترجمه گوگل]ممکن است دلایل عاطفی عمیقی وجود داشته باشد که باید قبل از عادی شدن عادات غذایی با آن مقابله کرد
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک دلیل عاطفی عمیق وجود داشته باشد که باید قبل از عادی شدن عادات غذایی تان انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید