normalise

جمله های نمونه

1. If relations between Hanoi and Washington begin to normalise, anything is possible.
[ترجمه گوگل]اگر روابط بین هانوی و واشنگتن عادی شود، همه چیز ممکن است
[ترجمه ترگمان]اگر روابط بین هانوی و واشنگتن عادی شود هر چیزی امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Brazil normalised its diplomatic relations with South Africa in recognition of the steps taken to end apartheid.
[ترجمه گوگل]برزیل روابط دیپلماتیک خود را با آفریقای جنوبی به رسمیت شناختن اقدامات انجام شده برای پایان دادن به آپارتاید عادی کرد
[ترجمه ترگمان]برزیل روابط دیپلماتیک خود را با آفریقای جنوبی به رسمیت شناخت و گام های برداشته شده برای پایان آپارتاید را به رسمیت شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gas compositions are normalised to exclude hydrogen sulphide because of poor analytical reproducibility for this gas.
[ترجمه گوگل]ترکیبات گاز به دلیل تکرارپذیری تحلیلی ضعیف برای این گاز برای حذف سولفید هیدروژن نرمال می شوند
[ترجمه ترگمان]ترکیبات گاز، به دلیل تکرارپذیری ضعیف تحلیلی برای این گاز، نرمالایز می شوند تا سولفید هیدروژن را حذف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fig. 27 Third normal form Relations are normalised because unnormalised relations prove difficult to use.
[ترجمه گوگل]شکل 27 سومین شکل عادی روابط عادی می شوند زیرا استفاده از روابط غیر عادی دشوار است
[ترجمه ترگمان]شکل ۲۷ - سومین شکل نرمال شکل نرمال شده اند زیرا روابط unnormalised کاربرد سختی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both sets of data have been normalised such that the lowest value is equal to
[ترجمه گوگل]هر دو مجموعه داده به گونه ای نرمال شده اند که کمترین مقدار برابر است
[ترجمه ترگمان]هر دو مجموعه داده ها نرمال شده و کم ترین مقدار برابر است با
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Two separate operations are needed to normalise this sentence, one involving closed set items: 8a.
[ترجمه گوگل]دو عملیات جداگانه برای عادی سازی این جمله مورد نیاز است، یکی شامل موارد مجموعه بسته: 8a
[ترجمه ترگمان]دو عملیات جداگانه برای عادی سازی این جمله مورد نیاز است که شامل موارد مجموعه بسته می شود: ۸ a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Belinda Dalton, director of eating disorders clinic The Oak House, said eating with family helped "normalise" young people's relationship with food.
[ترجمه گوگل]بلیندا دالتون، مدیر کلینیک اختلالات خوردن Oak House، گفت که غذا خوردن با خانواده به "عادی کردن" رابطه جوانان با غذا کمک می کند
[ترجمه ترگمان]Belinda دالتون، مدیر اختلالات تغذیه ای خانه اوک، گفت که خوردن با خانواده به عادی سازی روابط جوانان با غذا کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has long wanted to "normalise" monetary policy, raising rates to somewhere near 5-3%, but darkening economic clouds abroad and at home keep conspiring to prevent that.
[ترجمه گوگل]مدت‌هاست که می‌خواهد سیاست‌های پولی را «عادی‌سازی» کند و نرخ‌ها را تا حدود 5-3 درصد افزایش دهد، اما ابرهای تاریک اقتصادی در خارج و داخل همچنان برای جلوگیری از آن توطئه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این کشور مدت ها است که می خواهد سیاست پولی را \"عادی سازی\" کند، نرخ را به جایی نزدیک به ۵ - ۳ درصد افزایش دهد، اما ابره ای اقتصادی را در خارج از کشور تیره کرد و در خانه به توطئه برای جلوگیری از آن ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This, in turn, may normalise the sexual abuse of children.
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود ممکن است آزار جنسی کودکان را عادی کند
[ترجمه ترگمان]این امر به نوبه خود، سو استفاده جنسی از کودکان را عادی سازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was rumoured that the marriage was an attempt to normalise his image.
[ترجمه گوگل]شایعه شده بود که این ازدواج تلاشی برای عادی سازی وجهه او بود
[ترجمه ترگمان]شایع بود که این ازدواج تلاشی برای عادی سازی تصویر وی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Aside from fostering fiscal soundness, an exit will help money markets normalise.
[ترجمه گوگل]جدای از تقویت سلامت مالی، خروج از آن به عادی شدن بازارهای پولی کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]جدا از ترویج سلامت مالی، یک خروجی برای عادی سازی بازار کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A chunk of mark-to-market losses reflect illiquidity discounts on fairly high-quality bonds, which could unwind if markets normalise.
[ترجمه گوگل]بخشی از زیان های بازار به منعکس کننده تخفیف های عدم نقدینگی در اوراق با کیفیت نسبتاً بالا است که در صورت عادی شدن بازارها می تواند از بین برود
[ترجمه ترگمان]یک تکه از خسارت های بازار به بازار نشان دهنده تخفیف illiquidity بر روی اوراق قرضه نسبتا با کیفیت بالا است، که می تواند در صورتی که بازار عادی سازی شود، از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make normal, make acceptable, standardize (also normalize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : norm / normalize
✅️ اسم ( noun ) : norm / normality / normalization / normalcy
✅️ صفت ( adjective ) : normal / normative
✅️ قید ( adverb ) : normally / normatively
کوچک شمردن
بی اهمیت جلوه دادن چیزی
به حالت عادی درآوردن�عادی کردن

بپرس