noose

/ˈnuːs//nuːs/

معنی: دام، بند، تله، کمند، در کمند انداختن، بدار اویختن
معانی دیگر: حلقه ی دار، گره طناب دار، گره لغزنده (که وزن موجب تنگ تر شدن آن می شود)، لویشه، پابند، با خفت کمند، (با طناب) گیر انداختن، با کمند گرفتن، به دام انداختن، گره زدن، خفت زدن، به صورت طناب دار در آوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a loop that passes through a knot in the end of a line such as a rope or wire, so that it constricts more tightly as the line is pulled.

(2) تعریف: anything that traps or catches.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nooses, noosing, noosed
• : تعریف: to catch or hold by or as by a noose.

جمله های نمونه

1. to noose a snake
مار را به دام انداختن

2. the noose
به دار آویزی،اعدام (از راه به دار زدن)

3. the matrimonial noose
دام ازدواج

4. they put the noose around his neck
حلقه ی دار را به دور گردنش انداختند.

5. I want to noose you, may I?
[ترجمه گوگل]من می‌خواهم تو را به دام بیاندازم، ممکن است؟
[ترجمه ترگمان]من می خوام تو رو به دام بندازم، می تونم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Put one's head in a noose.
[ترجمه گوگل]سرش را در طناب بگذار
[ترجمه ترگمان]سر یک بند را در بند بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He put his head into the noose.
[ترجمه گوگل]سرش را داخل طناب انداخت
[ترجمه ترگمان]سر خود را در بند قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They tied a noose round her neck.
[ترجمه گوگل]یک طناب به گردنش بستند
[ترجمه ترگمان]طناب را به دور گردن او بستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His debts were a noose around his neck.
[ترجمه گوگل]بدهی هایش حلقه ای بر گردنش بود
[ترجمه ترگمان]debts دور گردنش گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I could see a noose had been thrown round my neck I'd maybe never get free from.
[ترجمه گوگل]می‌توانستم ببینم که حلقه‌ای دور گردنم انداخته شده بود که شاید هیچ‌وقت از آن رهایی پیدا نکنم
[ترجمه ترگمان]می توانستم جایی را که دور گردنم انداخته بود ببینم، شاید هیچ وقت آزاد نمی شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The noose was tied around his neck and strung over the beam.
[ترجمه گوگل]طناب به گردنش بسته شده بود و روی تیر کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]طناب دور گردنش گره خورده بود و از روی آن آویزان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even when he waves a noose, he holds it with a velvet glove.
[ترجمه گوگل]حتی وقتی طناب را تکان می دهد، آن را با دستکش مخملی نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]حتی وقتی که یک بند را تکان می دهد، آن را با یک دستکش مخملی نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He trussed himself up, with a noose round his neck, then handcuffed himself.
[ترجمه گوگل]او خود را با طناب دور گردنش بالا آورد و سپس به خود دستبند زد
[ترجمه ترگمان]خودش را بست و به دور گردنش گره زد، بعد به خودش دست بند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Franco's noose began to tighten round Catalonia's neck.
[ترجمه گوگل]حلقه فرانکو شروع به سفت شدن دور گردن کاتالونیا کرد
[ترجمه ترگمان]بند \"فرانکو\" شروع به تنگ کردن گردن round کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had managed to dislodge the noose from his neck and save himself by jumping into the freezing water below.
[ترجمه گوگل]او توانسته بود طناب را از گردنش بیرون بیاورد و با پریدن به داخل آب یخ زده پایین، خود را نجات دهد
[ترجمه ترگمان]او توانسته بود گره را از گردن او بیرون بکشد و خود را با پریدن در آب سرد پایین نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دام (اسم)
net, toil, ambush, trap, snare, pitfall, decoy, hook, noose, quicksand, grin, springe

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

تله (اسم)
trap, snare, pitfall, decoy, hook, snarl, noose, quicksand, fox trap

کمند (اسم)
snare, tether, snarl, lasso, lariat, noose, springe

در کمند انداختن (فعل)
noose

بدار اویختن (فعل)
hang, scaffold, crucify, gibbet, noose, scrag, string up

انگلیسی به انگلیسی

• loop with a running knot; loop of rope used to hang people; knot
catch with a noose; fasten with a running knot; hang with a noose
a noose is a loop at the end of a piece of rope, especially one used to hang someone.
you can say that someone is tightening the noose or that the noose is tightening, when they deliberately make a difficult situation worse in order to force another person to agree to something.

پیشنهاد کاربران

طناب دار
حلقه ای از جنس طناب شبیه به حلقه ی دار برای اعدام افراد یا به دام انداختن حیوانات
مثال:
she was noosed and hooded, then strangled by the executioner
طناب دار به گردنش آویخته شد، بعد روی سرش کیسه کشیدن و توسط جلاد خفه شد.
آکسفورد دیکشنری.

بپرس