noonday

/ˈnuːndeɪ//ˈnuːndeɪ/

معنی: ظهر، وسط روز
معانی دیگر: نیمروز، نیمروز، ظهر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or at midday.
مشابه: meridian

- the noonday sun
[ترجمه گوگل] آفتاب ظهر
[ترجمه ترگمان] آفتاب بعد از ظهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: midday; noon.

جمله های نمونه

1. noonday heat
گرمای وسط روز

2. It was hot, nearly 90 degrees in the noonday sun.
[ترجمه گوگل]هوا گرم بود، نزدیک به 90 درجه زیر آفتاب ظهر
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و تقریبا ۹۰ درجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The noonday sun beat down fiercely; dusty air carried the stink of rotting garlic after a prolonged dry spell.
[ترجمه گوگل]خورشید ظهر به شدت غروب کرد هوای غبارآلود بوی سیر پوسیده را پس از یک دوره خشکی طولانی به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]آفتاب ظهر را به شدت می زد و هوای غبارآلود پس از یک افسون خشک طولانی، بوی سیر garlic را به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ice-blue blinds were lowered to keep out the noonday sun.
[ترجمه گوگل]پرده های آبی یخی برای جلوگیری از آفتاب ظهر پایین آورده شدند
[ترجمه ترگمان]پرده های آبی مایل به پایین آمدن از ظهر را پایین نگه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was full of hot water from the noonday cooking.
[ترجمه گوگل]از آشپزی ظهر پر از آب گرم بود
[ترجمه ترگمان]از گرمای ظهر پر از آب داغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They decided to meet at noonday.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند ظهر ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتند که هنگام ظهر یکدیگر را ملاقات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. 'The thing is as clear as noonday,'cried the squire. 'This is the black - hearted hound's account - book.
[ترجمه گوگل]اسکوئر فریاد زد: "موضوع مثل ظهر روشن است " این کتاب حساب سگ سیاه دل است
[ترجمه ترگمان]اسکوایر فریاد کرد: مساله نزدیک ظهر است این دفتر حساب آن سگ سیاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your life would be brighter than noonday; Darkness would be like the morning.
[ترجمه گوگل]زندگی شما روشن تر از ظهر خواهد بود تاریکی مثل صبح خواهد بود
[ترجمه ترگمان]زندگی تو روشن تر از ظهر است، تاریکی مثل روز صبح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The village slept in the noonday heat . The road lay deserted.
[ترجمه گوگل]روستا در گرمای ظهر خوابید جاده خلوت بود
[ترجمه ترگمان]دهکده در گرمای ظهر به خواب رفت جاده خلوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At noonday two people entered the grove.
[ترجمه گوگل]ظهر روز دو نفر وارد نخلستان شدند
[ترجمه ترگمان]هنگام ظهر دو نفر وارد بیشه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Seemed midnight at noonday.
[ترجمه گوگل]نیمه شب ظهر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]نصف شب به نظر میومد نصف شب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was impossible to work in the heat of the noonday sun .
[ترجمه گوگل]کار در گرمای آفتاب ظهر غیر ممکن بود
[ترجمه ترگمان]کار کردن در گرمای خورشید، محال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The painting is organized about a young reaper enjoying his noonday rest.
[ترجمه گوگل]این نقاشی درباره یک دروگر جوان است که از استراحت ظهر خود لذت می برد
[ترجمه ترگمان]نقاشی در مورد یک مرد جوان در حال لذت بردن از ظهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And now that the war is going worse than ever, the pestilence has emerged into noonday.
[ترجمه گوگل]و اکنون که جنگ بدتر از همیشه پیش می رود، آفت تا ظهر ظهور کرده است
[ترجمه ترگمان]و حالا که جنگ بدتر از پیش خواهد شد، طاعون از میان می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظهر (اسم)
dorsum, dinner hour, noon, midday, noonday, dinnertime, meridian, noontide

وسط روز (اسم)
noon, noonday

انگلیسی به انگلیسی

• midday, noon (literary)
noonday means happening in the middle part of the day; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس