1. noon meal
خوراک ظهر،ظهرانه،نهار
2. noon prayer
دعای ظهر
3. from noon to dewy eve
(جان میلتون) از نیمروز تا شبانگاه پر ژاله
4. from noon to midnight
از ظهر تا نیمه شب
5. high noon
سر ظهر
6. the noon of his life
اوج زندگی او
7. at the noon of his power
در اوج قدرت او
8. shortly before noon
کمی پیش از ظهر
9. he left before noon
پیش از ظهر رفت.
10. he goes hungry until noon
او تا ظهر ناشتا می ماند.
11. her death occurred around noon
مرگ او حدود ظهر اتفاق افتاد.
12. staying in bed until noon was a luxury that she could seldom enjoy
تا ظهر در بستر ماندن لذتی بود که به ندرت از آن متمتع می شد.
13. take one pill at noon and one at night
یک قرص ظهر و یک قرص شب بخورید.
14. he arrived a little before noon
او کمی پیش از ظهر وارد شد.
15. my class starts at twelve noon
کلاس من ساعت دوازده نیمروز آغاز می شود.
16. the first train leaves at noon
اولین قطار هنگام ظهر حرکت می کند.
17. three pills a day: morning, noon and evening
روزی سه قرص: صبح و ظهر و شب
18. they won the top of the hill by noon
تا ظهر به سر تپه دست یافتند.
19. We reached the summit at noon.
20. It was almost noon when the meeting adjourned.
[ترجمه گوگل]نزدیک ظهر بود که جلسه تعطیل شد
[ترجمه ترگمان]تقریبا ظهر بود که جلسه به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. We'll reserve the ticket for you till tomorrow noon.
[ترجمه گوگل]تا فردا ظهر برای شما بلیط رزرو می کنیم
[ترجمه ترگمان]این بلیط را تا فردا ظهر ذخیره می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The accident happened before noon.
23. The sun at noon thawed the snow on the roof.
[ترجمه گوگل]آفتاب ظهر برف روی پشت بام را آب کرد
[ترجمه ترگمان]آفتاب ظهر برف را روی بام ذوب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. The judge handed his decision down at noon.
[ترجمه گوگل]قاضی تصمیم خود را ظهر اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی تصمیم خود را هنگام ظهر به دادگاه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. We're having an open house Sunday, noon to 5pm.
[ترجمه گوگل]یکشنبه از ظهر تا 5 بعدازظهر یک خانه باز داریم
[ترجمه ترگمان]ما یک خانه آزاد، ظهر تا ۵ بعد از ظهر داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. He finally rolled out of bed at noon.
[ترجمه گوگل]بالاخره ظهر از رختخواب بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]سر ظهر بالاخره از رختخواب بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید