• : تعریف: a piece of dough, usu. narrow and flat, made from flour and eggs and dried to be used in soups, casseroles, and the like.
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: noodles, noodling, noodled
• : تعریف: to play improvised music somewhat whimsically, in low tones and usu. as background to another player.
جمله های نمونه
1. I'll have instant noodle for supper.
[ترجمه Mohaddeseh] من برای عصرانه نودل فوری خواهم داشت.
|
[ترجمه Rahil] برای شام فوری نودل خواهیم داشت
|
[ترجمه M. N. U] من برای شام نودل فوری خواهم خورد.
|
[ترجمه س] من برای شام نودل فوری خواهم خورد
|
[ترجمه گوگل]برای شام نودل فوری می خورم [ترجمه ترگمان]برای شام فوری ماکارونی خواهم خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Cantonese and Szechuan barbecued meats, noodle dishes and noodle soups at keen prices on this busy street.
[ترجمه گوگل]در این خیابان شلوغ، گوشت های کانتونی و سچوانی، غذاهای رشته فرنگی و سوپ رشته فرنگی کبابی می شود [ترجمه ترگمان]Cantonese و Szechuan گوشت گوساله، نودل و نودل به قیمت گزافی در این خیابان شلوغ تهیه می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. How about a peanut butter and noodle casserole?
[ترجمه گوگل]یک کاسرول کره بادام زمینی و رشته فرنگی چطور؟ [ترجمه ترگمان]کره بادام زمینی و خوراک ماکارونی چطور؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We have meals of tuna fish, instant noodle soup, baked beans.
[ترجمه گوگل]ما وعده های غذایی ماهی تن، سوپ رشته فرنگی فوری، لوبیا پخته داریم [ترجمه ترگمان]خوراک ماهی تون، سوپ ماهی، سوپ پخته و لوبیای پخته داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Or like strands of lumpy noodle in the soup of probability.
[ترجمه گوگل]یا مثل رشته های رشته رشته ای در سوپ احتمال [ترجمه ترگمان] یا مثل رشته های بزرگ ماکارونی با احتمال احتمالی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Noodle or Blueboobs would have flown at the kid to avenge Crackpot.
[ترجمه گوگل]نودل یا بلوبوبز برای انتقام از کرک پات به سمت بچه پرواز می کردند [ترجمه ترگمان]Noodle یا Blueboobs به اون بچه flown تا انتقامش را بگیرن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It brightens traditional noodle soups and adds a tangy note to spring rolls.
[ترجمه گوگل]سوپ های نودل سنتی را درخشان می کند و رایحه ای تند به اسپرینگ رول ها اضافه می کند [ترجمه ترگمان]سوپ نودل سنتی را روشن می کند و یک یادداشت تند و تند به rolls بهاره اضافه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Just use your noodle.
[ترجمه shahrzad] باید از نودل خودت استفاده کنی
|
[ترجمه مرضیه خدامی] از عقلت استفاده کن
|
[ترجمه گوگل]فقط از رشته فرنگی خود استفاده کنید [ترجمه ترگمان] از ماکارونی استفاده کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There is a noodle shop nearby where I try to have breakfast whenever I visitHong Kong. Dickie Kwong's place always feels like a heightened version of thetumult outside.
[ترجمه گوگل]یک نودل فروشی در این نزدیکی هست که هر وقت به هنگ کنگ می روم سعی می کنم صبحانه بخورم مکان دیکی کوانگ همیشه شبیه یک نسخه تشدید شده از هیاهوی بیرون است [ترجمه ترگمان]یک shop در همان نزدیکی هست که من سعی می کنم هر وقت هنگ کنگ صبحانه بخورم دارم صبحانه بخورم مکان Dickie همیشه مانند یک نسخه قوی تر از thetumult در بیرون است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. By then, the idea had a Japanese ramen noodle restaurant, urged on by a Japanese flatmate.
[ترجمه گوگل]در آن زمان، این ایده یک رستوران نودل ژاپنی رامن داشت که توسط یک همخانم ژاپنی تشویق میشد [ترجمه ترگمان]بعد از آن، این ایده یک رستوران noodle ژاپنی داشت که یک flatmate ژاپنی با آن روبرو بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Steamed bun flour, noodle flour and bread flour were used as materials for investigating their contents of starch, amylose, pentosan and lipids.
[ترجمه گوگل]آرد نان بخارپز، آرد رشته فرنگی و آرد نان به عنوان موادی برای بررسی محتوای آنها از نشاسته، آمیلوز، پنتوسان و لیپیدها استفاده شد [ترجمه ترگمان]برای بررسی محتویات نشاسته، amylose، pentosan و لیپیدها به عنوان مواد برای تحقیق در مورد محتویات نشاسته، amylose، pentosan و لیپیدها استفاده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. First he rolled noodle dough thinner than a piece of brown paper, then folded it over and over, finally he cut noodles from the dough.
[ترجمه گوگل]ابتدا خمیر رشته را نازکتر از یک تکه کاغذ قهوه ای گرد کرد، سپس آن را بارها و بارها تا کرد، در نهایت رشته فرنگی را از خمیر جدا کرد [ترجمه ترگمان]اول خمیر noodle را بیشتر از یک تکه کاغذ قهوه ای لوله کرد، بعد آن را تا کرد و بعد آن را تا کرد و آخر سر نخ را از خمیر جدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]رشته فرنگی زرد، رشته برنجی، رشته فرنگی تخم مرغی، رشته فرنگی تخت با [ترجمه ترگمان]Noodle زرد، رایس Noodle، Egg اگ، Flat رایس Noodle [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Now, listen! Rice, noodle, porridge, water and tea.
[ترجمه گوگل]الان گوش کن! برنج، رشته فرنگی، فرنی، آب و چای [ترجمه ترگمان]گوش کن! برنج، ماکارونی، فرنی، آب و چای [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Enema are used noodle processing production.
[ترجمه گوگل]تنقیه استفاده می شود تولید رشته فرنگی [ترجمه ترگمان]enema برای پردازش نودل به کار می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
رشته فرنگی ( ماکارونی ) مثال: place the leeks and noodles in alternate layers پیازچه ها و ماکارونی ها را در لایه های متناوب قرار بده
noodle ( n ) ( nudl ) =a long thin strip of pasta, used especially in Chinese and Italian cooking, e. g. chicken noodle soup. Would you prefer rice or noodles.
نوعی خوراک نی رشته و غذای چینی ( به چینی 面条 تلفظ: می اِن تیائو ) رشته های باریکی از آرد و آب و گاهی تخم مرغ مانند رشته سوپ که معمولاً داخل یک چاشنی آنرا سرخ میکنند.
یعنی نودل
فکر کردن سطحی به موضوعی
نوعی ماکارونی که نرم تر و سبک تره و معمولا با گوشت مثل ماکارونی نیست و کمی اب هم دارد🍜🍜
رشته فرنگی با ماکارانی چ فرقی داره؟ 🤔🤦🏻♀️
a stupid person/ a person who lacks intelligence or judgment آدم کودن و احمق "Don't be such a noodle, you'll figure it out eventually. " "I can't believe you did that, you noodle!" "He's a noodle, but he's a lovable noodle. " "Stop being a noodle and get serious. "