nonverbal

/nanˈvɜːrbəl//nanˈvɜːbəl/

معنی: غیر شفاهی، غیرزبانی، بدون احتیاج باستفاده از زبان
معانی دیگر: غیر شفاهی، غیرزبانی، بدون احتیاج باستفاده از زبان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: nonverbally (adv.)
• : تعریف: combined form of verbal.
متضاد: spoken, verbal, written
مشابه: silent

- nonverbal communication
[ترجمه گوگل] ارتباط غیر کلامی
[ترجمه ترگمان] ارتباط غیر کلامی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Gestures are a nonverbal means of expression.
[ترجمه گوگل]ژست ها وسیله ای برای بیان غیرکلامی هستند
[ترجمه ترگمان] gestures یه اصطلاح غیر کلامی از بیان غیر کلامی هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The second stage involves understanding and communicating with nonverbal patterns.
[ترجمه گوگل]مرحله دوم شامل درک و برقراری ارتباط با الگوهای غیرکلامی است
[ترجمه ترگمان]مرحله دوم شامل درک و ارتباط با الگوهای کلامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Words take second place to nonverbal cues, personal mannerisms, gestures, expressions, and overall appearance.
[ترجمه گوگل]کلمات بعد از نشانه های غیرکلامی، رفتارهای شخصی، حرکات، بیان و ظاهر کلی در جایگاه دوم قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]کلمات جایگاه دوم را به نشانه های غیر کلامی، رفتارها، رفتارها، حالات و ظاهر کلی می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some nonverbal messages are so necessary to language that they must be included in descriptions of it.
[ترجمه گوگل]برخی از پیام های غیرکلامی آنقدر برای زبان ضروری هستند که باید در توضیحات آن گنجانده شوند
[ترجمه ترگمان]برخی از پیام های غیر کلامی برای زبانی که باید در توصیف آن گنجانده شوند، بسیار ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some simulations, such as flight, are largely nonverbal, but some have a high verbal content.
[ترجمه گوگل]برخی شبیه‌سازی‌ها، مانند پرواز، عمدتاً غیرکلامی هستند، اما برخی از آنها محتوای کلامی بالایی دارند
[ترجمه ترگمان]برخی شبیه سازی ها، مانند پرواز، به طور گسترده غیر کلامی هستند، اما برخی از آن ها دارای محتوای شفاهی بالایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A nonverbal political communication might have enormous impact or might be completely ignored.
[ترجمه گوگل]یک ارتباط سیاسی غیرکلامی ممکن است تأثیر زیادی داشته باشد یا ممکن است کاملاً نادیده گرفته شود
[ترجمه ترگمان]ارتباط غیر کلامی می تواند تاثیر زیادی داشته باشد و یا ممکن است کاملا نادیده گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At least she had gotten a logical, if nonverbal, response to her question.
[ترجمه گوگل]حداقل او پاسخی منطقی، اگر چه غیرکلامی، به سوال خود دریافت کرده بود
[ترجمه ترگمان]حداقل او منطقی به نظر می رسید، اگر غیر کلامی بود و جواب سوال او را می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rob hit the speed bumps fast, a nonverbal message to the guard.
[ترجمه گوگل]راب سریع به سرعت گیرها برخورد کرد، پیامی غیرکلامی برای نگهبان
[ترجمه ترگمان]راب با سرعت به سرعت ضربه زد، یک پیام غیر کلامی به گارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nonverbal signals form an important part of communication.
[ترجمه گوگل]سیگنال های غیرکلامی بخش مهمی از ارتباطات را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]سیگنال های غیر کلامی بخش مهمی از ارتباط را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oh no, was her nonverbal reply; this is how it should be done.
[ترجمه گوگل]اوه نه، پاسخ غیرکلامی او بود اینگونه باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]او جواب داد: - اوه، نه، این کار باید انجام بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was an expert in nonverbal communication.
[ترجمه گوگل]او در ارتباطات غیرکلامی متخصص بود
[ترجمه ترگمان]او متخصص ارتباطات غیر کلامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nonverbal communication for classroom teaching also arouses the interest of scholars.
[ترجمه گوگل]ارتباط غیرکلامی برای تدریس در کلاس درس نیز علاقه دانش پژوهان را برمی انگیزد
[ترجمه ترگمان]ارتباطات کلامی برای آموزش کلاس ها نیز علاقه محققان را برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a type of nonverbal communication, paralanguage is of great importance in spoken language communication.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نوع ارتباط غیرکلامی، پارا زبان از اهمیت زیادی در ارتباطات زبان گفتاری برخوردار است
[ترجمه ترگمان]به عنوان نوعی ارتباط غیر کلامی، paralanguage از اهمیت زیادی در ارتباط کلامی سخن گفتن برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Considering the influence of nonverbal communication, we never really stop communicating.
[ترجمه گوگل]با توجه به تأثیر ارتباطات غیرکلامی، ما هرگز واقعاً ارتباط را متوقف نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن تاثیر ارتباط غیر کلامی، ما هرگز واقعا ارتباط را متوقف نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر شفاهی (صفت)
nonverbal

غیرزبانی (صفت)
nonverbal

بدون احتیاج به استفاده از زبان (صفت)
nonverbal

انگلیسی به انگلیسی

• not verbal; without words
non-verbal communication does not involve the use of words.

پیشنهاد کاربران

غیر کلامی. غیر زبانی
مثال:
Why can't we usually identify non - verbal signs?
چرا ما معمولا نمی توانیم علایم غیر کلامی را تشخیص بدهیم.
بدون ارتباط کلامی
مثال: Nonverbal Patients ( بیماران بدون ارتباط کلامی: مثل بیماران اینتوبه، بیهوش، دچار دمانس مغزی و . . . )
غیر کلامی ( غیر رودر رو )
مثل ارتباط از طریق چت واتساپ و تلگرام ایمیل و. . . .
Nonverbal communication
Without speaking
غیر زبانی ، غیر گفتاری
غیرگفتاری، غیرکلامی
غیر کلامی
حرف زدن بدون تولید صدا
مانند body language
gesture
غیرکلامی، غیرلفظی

بپرس