nonsensical

/nanˈsensɪkl̩//nɒnˈsensɪkl̩/

معنی: چرند، مزخرف، مهمل، مهمل نما
معانی دیگر: بی معنی، بی چم، یاوه، کتره، جفنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: nonsensically (adv.)
• : تعریف: making no sense; meaningless; foolish.
متضاد: logical, sane, sensible
مشابه: inane, mindless, ridiculous, silly

جمله های نمونه

1. such nonsensical questions do not need answers
چنین پرسش های بی معنی پاسخ نمی خواهد.

2. Their methods of assessment produce nonsensical results.
[ترجمه گوگل]روش‌های ارزیابی آن‌ها نتایج بی‌معنی ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]روش های ارزیابی آن ها نتایج مسخره را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There were no nonsensical promises about reviving the economy.
[ترجمه گوگل]هیچ وعده بیهوده ای در مورد احیای اقتصاد وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ وعده nonsensical در مورد احیای اقتصاد وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's nonsensical to blame all the world's troubles on one man.
[ترجمه گوگل]بیهوده است که همه مشکلات دنیا را به گردن یک مرد بیندازیم
[ترجمه ترگمان]هیچ ایرادی نداره که همه مشکلات دنیا رو به یه مرد ربط بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Charming, idiotic, nonsensical girls, he used to say.
[ترجمه گوگل]او می گفت: دخترهای جذاب، احمق، مزخرف
[ترجمه ترگمان]همیشه می گفت جذاب و ابلهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is a nonsensical argument.
[ترجمه گوگل]این یک استدلال بی معنی است
[ترجمه ترگمان] این بحث احمقانه آیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This makes even more nonsensical its ostensible reasons for the land invasions.
[ترجمه گوگل]این امر دلایل ظاهری آن را برای تهاجمات زمینی بیش از پیش بی معنی می کند
[ترجمه ترگمان]این موضوع حتی به دلیل دلایل ظاهری آن برای تهاجم زمینی بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How would he react to a nonsensical situation such as this, and one which was completely outside his own control?
[ترجمه گوگل]او در برابر موقعیت مزخرفی مانند این، و وضعیتی که کاملاً خارج از کنترل او بود، چگونه واکنش نشان می داد؟
[ترجمه ترگمان]چطور واکنش او به چنین موقعیتی مثل این بود و کسی که کاملا خارج از کنترل خودش بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For example, a modulating theme may sound nonsensical without other notes which guide the harmonic flow.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک تم تعدیل کننده ممکن است بدون نت های دیگری که جریان هارمونیک را هدایت می کند، بی معنی به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یک موضوع تعدیل کننده ممکن است بی دلیل به نظر برسد بدون اشاره دیگری که جریان هارمونیک را هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Finally, may I dispel a couple of nonsensical rumours that are currently circulating.
[ترجمه گوگل]در نهایت، ممکن است من چند شایعه مزخرف را که در حال حاضر در حال پخش است، از بین ببرم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ممکن است چند شایعه nonsensical را که در حال حاضر در حال گردش هستند را از بین ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The model's results are nonsensical.
[ترجمه گوگل]نتایج مدل بی معنی است
[ترجمه ترگمان]نتایج مدل nonsensical هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Despite scepticism, founder Trent Huang was nonsensical and confident about his company.
[ترجمه گوگل]علیرغم بدبینی، بنیانگذار ترنت هوانگ نسبت به شرکت خود بی معنی و مطمئن بود
[ترجمه ترگمان]با وجود بدبینی، بنیانگذار ترنت Huang در مورد شرکت خود nonsensical و بااعتماد به نفس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The obvious mistakes of this novel are several nonsensical parts.
[ترجمه گوگل]اشتباهات آشکار این رمان چندین قسمت مزخرف است
[ترجمه ترگمان]اشتباه ات آشکار این رمان، چند قسمت مسخره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Incidentally, it is just nonsensical to talk of fattening food.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً صحبت از غذای چاق کننده بی معنی است
[ترجمه ترگمان]در ضمن، حرف زدن از غذا خیلی بی معنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What John talks is boastful and nonsensical in a fashion.
[ترجمه گوگل]آنچه جان صحبت می کند، به شکلی فخرفروشانه و مزخرف است
[ترجمه ترگمان]چیزی که جان می گوید لاف و گزاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرند (صفت)
absurd, ridiculous, ludicrous, corny, silly, nonsensical, windy, inept, odd, trashy, inane, unmeaning

مزخرف (صفت)
ludicrous, silly, nonsensical, foolish, trashy, stupid

مهمل (صفت)
bad, neglectful, preposterous, meaningless, nonsensical, unworthy, trashy, otiose

مهمل نما (صفت)
meaningless, nonsensical

انگلیسی به انگلیسی

• absurd, ridiculous; foolish; meaningless
something that is nonsensical is stupid or ridiculous.

پیشنهاد کاربران

بی منطق
مثال؛
His explanation for his actions was nonsensical. It didn’t make any sense.
In a discussion about a confusing policy, someone might say, “The new rules are nonsensical. They contradict each other. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person might comment on a bizarre conversation, “The discussion took a nonsensical turn. We were talking about dogs and suddenly started discussing outer space. ”

احمق
غیر معقول، غیر منطقی
چرت و مسخره، احمقانه
بی معنا

بپرس