nonpareil

/ˌnɒnpəˈreɪl//ˌnɒnpəˈreɪl/

معنی: بی نظیر، بی همتا
معانی دیگر: بی تا، بی رقیب، بی مانند، تک، آدم بی همتا، چیز بی نظیر، چیز منحصر به فرد، غیر مساوی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: without any equal; peerless.
مترادف: matchless, peerless, unequaled, unique, unparalleled, unrivaled, unsurpassed
متضاد: mediocre
مشابه: ace, alone, exceptional, incomparable, supreme, unapproachable
اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing whose excellence is unequaled; paragon.
مترادف: nonesuch, paragon
مشابه: apotheosis, cr�me de la cr�me

- The spoiled bride insisted on hiring the nonpareil of cake decorating.
[ترجمه گوگل] عروس خراب اصرار داشت که تزیین کیک را به طور غیرمعمول انتخاب کند
[ترجمه ترگمان] عروس لوس اصرار داشت که the تزیین کیک را استخدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a pellet of colored sugar, or a small, flat chocolate candy covered with such pellets.
مشابه: candy, chocolate, Jimmies

جمله های نمونه

1. the nonpareil beauty of this silk carpet
زیبایی بی مانند این قالیچه ی ابریشم

2. He was a great player, Britain's nonpareil of the 1990s.
[ترجمه گوگل]او بازیکن بزرگی بود، بازیکن برتر بریتانیا در دهه 1990
[ترجمه ترگمان]او بازیکن ماهری بود، nonpareil از دهه ۱۹۹۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The nonpareil Lily Pons sang the role on tour.
[ترجمه گوگل]لیلی پونز بی‌نظیر این نقش را در تور خواند
[ترجمه ترگمان] لی لی pons \"نقش تور رو اجرا کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Keane may be a nonpareil in that regard but Nevillewill never be found wantingifa team-mate needs someone by his side.
[ترجمه گوگل]ممکن است کین در این زمینه بی‌نظیر باشد، اما نویل هرگز نمی‌خواهد که هم تیمی‌اش به کسی در کنارش نیاز دارد
[ترجمه ترگمان](Keane)ممکن است در این رابطه nonpareil باشد، اما هیچ وقت پیدا نمی شود که جفت گیری از طرف او به کسی نیاز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This paper remains a nonpareil platform for writing a column — not just for its readership, but also for its journalistic freedom.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک پلتفرم غیرقابل ارزیابی برای نوشتن یک ستون است - نه فقط برای خوانندگان، بلکه برای آزادی روزنامه نگاری آن
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک سکوی nonpareil برای نوشتن یک ستون - نه فقط برای خوانندگان خود بلکه برای آزادی روزنامه نگاری اش باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But this nonpareil, which never needed sharpening and would never break.
[ترجمه گوگل]اما این ناپاریل که هرگز نیاز به تیز کردن نداشت و هرگز نمی شکند
[ترجمه ترگمان]اما این nonpareil که هرگز نیازی به تیز کردن و تیز کردن نداشت و هرگز از هم جدا نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As for them encouraging sectarianism, his letter is a nonpareil in its bigotry and insensitivity.
[ترجمه گوگل]در مورد تشویق آنها به فرقه گرایی، نامه او از نظر تعصب و بی حساسیتی بی ارزش است
[ترجمه ترگمان]در مورد آن ها که فرقه گرایی را تشویق می کنند، نامه اش به تعصب و عدم حساسیت آن nonpareil است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We may have to agree that the noble Lord is not precisely a nonpareil as a departmental minister.
[ترجمه گوگل]ما ممکن است مجبور باشیم موافقت کنیم که پروردگار بزرگوار به عنوان وزیر وزارتخانه دقیقاً غیرقابل قبول نیست
[ترجمه ترگمان]ما باید قبول کنیم که لرد شریف دقیقا مثل یک وزیر بخش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Can McGrady, entering his 11th NBA season, at long last live up to his nonpareil reputation and deliver a blue-collar, crunch-time effort in the post-season?
[ترجمه گوگل]آیا مک‌گریدی که وارد یازدهمین فصل NBA می‌شود، می‌تواند در نهایت به شهرت بی‌نظیر خود ادامه دهد و در فصل پس از پایان، تلاشی بی‌سابقه و سخت ارائه دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا McGrady، وارد فصل یازدهم NBA خود می شود، تا زمانی که به شهرت nonpareil خود برسد و یک اقدام زمان محکم در فصل بعد را به پایان برساند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We may have to agree that the noble Lord a nonpareil as a departmental minister.
[ترجمه گوگل]ممکن است مجبور باشیم قبول کنیم که پروردگار بزرگوار به عنوان وزیر وزارتخانه غیرقابل قبول است
[ترجمه ترگمان]ممکن است ما باید قبول کنیم که لرد شریف به عنوان وزیر کشور منصوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Studies on the micropropagation of 5 cultivars of almond, Bulgaria Nonpareil, Fritz, Prize and Neplus, was conducted with node explants.
[ترجمه گوگل]مطالعات ریزازدیادی 5 رقم بادام بلغاری Nonpareil، Fritz، Prize و Neplus با ریزنمونه‌های گره انجام شد
[ترجمه ترگمان]مطالعات در مورد غلظت ۵ نوع برداشت بادام، بلغارستان Nonpareil، فریتز، جایزه و Neplus با گره explants انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نظیر (صفت)
unique, inapproachable, unparalleled, unprecedented, inimitable, incomparable, unrivaled, unbeatable, nonpareil, unexampled

بی همتا (صفت)
unique, unparalleled, incomparable, unrivaled, unbeatable, unmatched, matchless, peerless, nonpareil, unexampled

انگلیسی به انگلیسی

• unique person or thing; little chocolate disc covered with sugar pellets

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Without equal; better than everyone or everything else 🥇
🔍 مترادف: Unmatched; peerless
✅ مثال: Her nonpareil talent in music made her the star of the concert.
نُقل, اسمارتیز, تکه های رنگی کوچک شکر برای تزئینات
بهتراز همه. اسمارتیز
reviews by film critic nonpareil Pauline Kael

بپرس