nonobvious

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of obvious.

پیشنهاد کاربران

غیرواضح
نامفهوم
مُبهم
صادق نیست
روشن نیست
مفهوم تار
مشوّش
اصل نیست
مصداق نیست
فرضیه
توهم
واهمه
. . .
UFO is nonobvious matter
unobvious
obviousless
. . .
نامشهود؛ چیزی که به راحتی حس، مشاهده، یا درک نمی شود
غیرمعمول