nonnative

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of native.
متضاد: native

جمله های نمونه

1. Plantations of exotic non-native trees use up large quantities of water, which can have adverse affects on natural habitats.
[ترجمه گوگل]کاشت درختان غیر بومی عجیب و غریب، مقادیر زیادی آب مصرف می کند که می تواند تأثیرات نامطلوبی بر روی زیستگاه های طبیعی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]استفاده از درختان غیر بومی نادر، مقادیر زیادی آب را مورد استفاده قرار می دهد که می تواند اثرات نامطلوبی بر زیستگاه های طبیعی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The listening activities feature dialogues with native and non-native speakers, allowing students to gain access to a wide variety of accents.
[ترجمه گوگل]فعالیت‌های شنیداری شامل گفتگو با افراد بومی و غیر بومی می‌شود و به دانش‌آموزان اجازه می‌دهد تا به طیف گسترده‌ای از لهجه‌ها دسترسی پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]فعالیت های گوش دادن با گویشوران بومی و غیر محلی، به دانش آموزان اجازه دسترسی به طیف گسترده ای از لهجه های مختلف را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. During a stop at a beach, Babbitt lamented the intrusion of non-native Tamarisk bushes along the river banks.
[ترجمه گوگل]در حین توقف در یک ساحل، بابیت از نفوذ بوته‌های تماریسک غیربومی در کناره‌های رودخانه ابراز تاسف کرد
[ترجمه ترگمان]به بیت در حین توقف در کنار ساحل، به خاطر این مزاحمت محلی که در ساحل رودخانه بود، گله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each state of baseline nonnative acoustic model is modified with several candidate states from the auxiliary acoustic model, which is trained by speakers mother tongue.
[ترجمه گوگل]هر حالت از مدل پایه آکوستیک غیربومی با چندین حالت کاندید از مدل آکوستیک کمکی، که توسط سخنرانان زبان مادری آموزش داده می‌شود، اصلاح می‌شود
[ترجمه ترگمان]هر حالت مدل صوتی nonnative baseline با چندین ایالت از مدل صوتی کمکی اصلاح می شود، که توسط زبان مادری speakers آموزش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Still, certain areas have become dominated by nonnative Norwegians, and the media has focused on the fact that there is a higher instance of violence and crime committed by immigrants.
[ترجمه گوگل]با این حال، مناطق خاصی تحت تسلط نروژی‌های غیربومی قرار گرفته‌اند و رسانه‌ها بر این واقعیت تمرکز کرده‌اند که موارد خشونت و جنایت بیشتری توسط مهاجران وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی مناطق خاص مردم نروژ را تحت سلطه خود درآورده اند و رسانه ها بر این واقعیت تمرکز کرده اند که یک نمونه بالاتر از خشونت و جنایت انجام شده توسط مهاجران وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The administration of nonnative personnel has been the social focus fom mid 1980 s.
[ترجمه گوگل]مدیریت پرسنل غیربومی در اواسط دهه 1980 کانون توجه اجتماعی بوده است
[ترجمه ترگمان]مدیریت پرسنل nonnative در اواسط دهه ۱۹۸۰ کانون توجه اجتماعی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conclusion Nonnative workers group has serious mental problem in Baotou city .
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری گروه کارگران غیربومی در شهر بائوتو مشکل روانی جدی دارند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری گروه کارگران Nonnative دارای مشکل ذهنی جدی در شهر Baotou است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In order to use a nonnative protocol on an ATM network, the client has to run an LEC.
[ترجمه گوگل]به منظور استفاده از یک پروتکل غیربومی در یک شبکه ATM، مشتری باید یک LEC را اجرا کند
[ترجمه ترگمان]برای استفاده از یک پروتکل nonnative در یک شبکه ATM، مشتری باید یک LEC اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The present study examines nonnative speakers' pragmatic development from interlanguage pragmatics perspective.
[ترجمه گوگل]مطالعه حاضر توسعه عمل‌گرایانه سخنرانان غیربومی را از دیدگاه عمل‌شناسی بین‌زبانی بررسی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مطالعه حاضر به بررسی توسعه واقع گرایانه speakers از دیدگاه واقع گرایی interlanguage می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the increase of nonnative population, the management of nonnative population became the important part of modern Shanghai's municipal management.
[ترجمه گوگل]با افزایش جمعیت غیربومی، مدیریت جمعیت غیربومی بخش مهمی از مدیریت شهری مدرن شانگهای شد
[ترجمه ترگمان]با افزایش جمعیت nonnative، مدیریت جمعیت nonnative بخش مهمی از مدیریت شهری امروزی شانگهای شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, the nonnative population of Shanghai in different time was quite diverse.
[ترجمه گوگل]با این حال، جمعیت غیربومی شانگهای در زمان های مختلف کاملاً متنوع بود
[ترجمه ترگمان]با این حال جمعیت nonnative شانگهای در زمان های مختلف کاملا متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our large nonnative population.
[ترجمه گوگل]جمعیت بزرگ غیربومی ما
[ترجمه ترگمان]جمعیت nonnative ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However if you aren't careful, your accent will reveal you as a nonnative speaker every time.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر مراقب نباشید، لهجه شما هر بار شما را به عنوان یک گوینده غیربومی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]به هر حال اگر مراقب نباشی، لهجه تو همیشه تو را به عنوان گوینده nonnative آشکار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results:The basic care for children who registered resident is satisfactory in local community, while that for nonnative children is weak.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: مراقبت‌های اولیه برای کودکانی که مقیم ثبت نام کرده‌اند در جامعه محلی رضایت‌بخش است، در حالی که برای کودکان غیربومی ضعیف است
[ترجمه ترگمان]نتایج: مراقبت اولیه برای کودکانی که مقیم باشند در جامعه محلی رضایت بخش است، در حالی که برای کودکان nonnative ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who is not a native, one who was not born in a certain place
of one who is not a native, of one who was not born in a certain place

پیشنهاد کاربران

غیر بومی. غیر محلی
مثال:
However if you aren't careful, your accent will reveal you as a nonnative speaker every time.
به هر حال اگر مراقب نباشی، هر دفعه لحجه ات نشان می دهد که شما یک سخنران غیر بومی هستی.
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی
Definition : A person from a foreign country
𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه
Definition : One who is not part of a community or organization.
𝗼𝘂𝘁𝗹𝗮𝗻𝗱𝗲𝗿 = بیگانه ، خارجی
...
[مشاهده متن کامل]

Definition : a person who belongs to another region, culture, or group
𝘀𝘁𝗿𝗮𝗻𝗴𝗲𝗿 = غریبه
Definition : A person whom one does not know; a person who is neither a friend nor an acquaintance.
𝗮𝗹𝗶𝗲𝗻 = فضایی
Definition : coming from another world
𝗻𝗼𝗻𝗻𝗮𝘁𝗶𝘃𝗲 = غیر بومی ، غیر محلی
Definition : Someone who is not a native
𝗻𝗼𝗻𝗿𝗲𝘀𝗶𝗱𝗲𝗻𝘁 = غیر مقیم
Definition : not considered to be legally residing in a particular place.

غیر محلی، غیر بومی
غیر بومی، غیر محلی

بپرس