nonessential

/ˌnɑːnəˈsentʃəl//ˌnɑːnəˈsentʃəl/

غیراساسی، غیرحیاتی، غیراصلی، غیرضروری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not necessary or important; unessential.
مترادف: inessential, superfluous, unessential, unnecessary
متضاد: essential
مشابه: accessory, accidental, circumstantial, extraneous, extrinsic, gratuitous, incidental, inconsequent, inconsequential, insignificant, needless, peripheral, redundant, trivial
اسم ( noun )
• : تعریف: one that is not essential.
مترادف: unessential
مشابه: accidental, cipher, incidental, nonentity, nothing

جمله های نمونه

1. The crisis has led to the closure of a number of non-essential government services.
[ترجمه گوگل]این بحران منجر به تعطیلی تعدادی از خدمات غیرضروری دولتی شده است
[ترجمه ترگمان]این بحران منجر به بسته شدن تعدادی از خدمات غیر ضروری دولتی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The wartime cabinet first recruited men into the forces from non-essential industries.
[ترجمه گوگل]کابینه زمان جنگ ابتدا مردانی را از صنایع غیرضروری در نیروها استخدام کرد
[ترجمه ترگمان]کابینه زمان جنگ ابتدا افراد را از صنایع غیر ضروری به نیروهای خود جذب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a recession, consumers could be expected to cut down on non-essentials like toys.
[ترجمه گوگل]در شرایط رکود، می توان انتظار داشت که مصرف کنندگان کالاهای غیرضروری مانند اسباب بازی ها را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]در یک بحران اقتصادی، انتظار می رود که مصرف کنندگان در موارد غیر ضروری مانند اسباب بازی کاهش پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have no money for non-essentials.
[ترجمه گوگل]من پولی برای چیزهای غیر ضروری ندارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ پولی برای چیزهای غیر ضروری ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some firms do this by giving non-essential workers less generous relocation allowances than those given to key staff.
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها این کار را با دادن کمک هزینه جابجایی سخاوتمندانه به کارگران غیر ضروری نسبت به کارکنان کلیدی انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از شرکت ها این کار را با دادن کمک هزینه نقل مکان کم تر نسبت به آن هایی که به کارکنان کلیدی محول شده است، انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He called for a freeze on hiring and a cut in all non-essential services.
[ترجمه گوگل]او خواستار توقف استخدام و قطع کلیه خدمات غیرضروری شد
[ترجمه ترگمان]او خواستار توقف استخدام و قطع همه خدمات غیر ضروری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The till girl drops a few non-essential items, like initialled and scented toilet paper into a reject box.
[ترجمه گوگل]دختر چند اقلام غیر ضروری مانند دستمال توالت پاراف شده و معطر را در جعبه رد می‌اندازد
[ترجمه ترگمان]این دختر تا به حال چند مورد غیر ضروری را مانند initialled و کاغذ توالت معطر به داخل جعبه reject می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Items such as computers and video recorders and cameras were until recently in the non-essential category.
[ترجمه گوگل]اقلامی مانند کامپیوترها و ضبط کننده های ویدئویی و دوربین ها تا همین اواخر در رده غیر ضروری بودند
[ترجمه ترگمان]مواردی مانند کامپیوتر و دستگاه های ثبت ویدیو و دوربین تا همین اواخر در رده غیر ضروری بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For the working owner, non-essential grooming is out.
[ترجمه گوگل]برای صاحب کار، نظافت غیرضروری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]برای مالک کار، نظافت غیر ضروری بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some firms will be told to sell off non-essential assets to cut their debt.
[ترجمه گوگل]به برخی از شرکت ها گفته می شود که دارایی های غیر ضروری را برای کاهش بدهی خود بفروشند
[ترجمه ترگمان]به برخی شرکت ها گفته می شود که دارایی های غیر ضروری را بفروشند تا بدهی خود را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Metrolink is seen by transport planners and environmentalists as the first serious attempt to squeeze non-essential car users out of Manchester city centre.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان حمل و نقل و دوستداران محیط زیست مترولینک را اولین تلاش جدی برای بیرون راندن کاربران غیرضروری خودرو از مرکز شهر منچستر می دانند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزان حمل و نقل و متخصصان محیط زیست به عنوان اولین تلاش جدی برای فشار دادن مصرف کنندگان خودرو غیر ضروری از مرکز شهر منچستر دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Use what detail you need and filter out the non-essential stuff.
[ترجمه گوگل]از جزئیات مورد نیاز خود استفاده کنید و موارد غیر ضروری را فیلتر کنید
[ترجمه ترگمان]از هر جزئیاتی که نیاز دارید استفاده کنید و چیزهای غیر ضروری را فیلتر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All non-essential travel was cancelled.
[ترجمه گوگل]تمام سفرهای غیر ضروری لغو شد
[ترجمه ترگمان]تمام سفره ای غیر ضروری لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For a developing country in particular this might be a desirable outcome in the case of non-essential goods.
[ترجمه گوگل]به ویژه برای یک کشور در حال توسعه، این ممکن است یک نتیجه مطلوب در مورد کالاهای غیر ضروری باشد
[ترجمه ترگمان]برای یک کشور در حال توسعه به طور خاص ممکن است نتیجه مطلوبی در مورد کالاهای غیر ضروری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] ناگوهری، غیر ضروری، غیر اساسی

انگلیسی به انگلیسی

• something which is not necessary
not necessary or essential

پیشنهاد کاربران

بپرس