noncommissioned

جمله های نمونه

1. Both commissioned and non-commissioned officers attended.
[ترجمه گوگل]هم افسران مأمور و هم درجه دار حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]هر دو مامور مامور و غیر مامور در این مراسم شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The non-commissioned officers of the garrison on learning that they had been left in the lurch seized four of the remaining leaders.
[ترجمه گوگل]درجه افسران پادگان با اطلاع از اینکه در کمال مانده اند چهار نفر از رهبران باقی مانده را دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس مستقر در پادگان در زمینه یادگیری این که آن ها در این حمله رها شده بودند، چهار نفر از رهبران باقیمانده را گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Twenty noncommissioned officers have been suspended during the investigation, including those facing courts-martial.
[ترجمه گوگل]بیست درجه افسر در جریان تحقیقات از کار تعلیق شده اند، از جمله افرادی که با دادگاه های نظامی روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]بیست و چهار افسر در جریان تحقیقات از جمله آن هایی که با دادگاه نظامی مواجه هستند به حالت تعلیق درآمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This group, so called because of the custom among its members of grease-painting their faces, was composed largely of non-commissioned officers.
[ترجمه گوگل]این گروه که به دلیل رسم در میان اعضایش روغن زدن صورتشان به این نام خوانده می شود، عمدتاً از درجه داران تشکیل شده بود
[ترجمه ترگمان]این گروه به این دلیل به این دلیل نام برد که در میان اعضای خود نقاشی شده از روغن، عمدتا از افسران غیر مامور تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All entered programs for enlisted personnel or non-commissioned officers; it was not known how many would go into combat units.
[ترجمه گوگل]همه برنامه های وارد شده برای پرسنل یا درجه دار معلوم نبود چه تعداد به واحدهای رزمی می روند
[ترجمه ترگمان]همه وارد برنامه هایی برای افسران داوطلب یا افسران غیر مامور شده بودند؛ مشخص نبود که چه تعداد از آن ها وارد واحدهای جنگی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Noncommissioned officers drilled the new recruits to turn them into combat soldiers.
[ترجمه گوگل]افسران غیر مأمور، نیروهای جدید استخدام شده را تمرین می دادند تا آنها را به سربازان رزمی تبدیل کنند
[ترجمه ترگمان]افسران noncommissioned افراد جدید را برای تبدیل کردن آن ها به سربازان جنگی انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both officers and noncommissioned officers alike served almost exclusively in the same regiment or division throughout their time in uniform.
[ترجمه گوگل]هم افسران و هم افسران درجه دار به طور یکسان تقریباً منحصراً در یک هنگ یا یک لشکر در تمام مدت خود با یونیفرم خدمت می کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو افسر و هم noncommissioned تقریبا به طور کامل در هنگ یا لشکر خدمت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am aware of my role as a Noncommissioned Officer.
[ترجمه گوگل]من از نقش خود به عنوان افسر درجه دار آگاه هستم
[ترجمه ترگمان]من از نقش من به عنوان افسر noncommissioned آگاه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No. I am a noncommissioned officer.
[ترجمه گوگل]نه من افسر درجه دار هستم
[ترجمه ترگمان]نه، من یه افسر پلیسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Next, the SS formed its own junior noncommissioned officer school at Lauenburg to train its troops to command small groups of men in combat situations.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد، اس اس مدرسه افسران جوان خود را در لاونبورگ تشکیل داد تا نیروهای خود را برای فرماندهی گروه های کوچکی از مردان در موقعیت های جنگی آموزش دهد
[ترجمه ترگمان]پس از آن، SS مدرسه officer junior خود را در Lauenburg تشکیل داد تا نیروهای خود را برای فرماندهی گروه های کوچک مردان در موقعیت های رزمی آموزش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A noncommissioned rank in the U. S. Army or Marine Corps that is below private first class.
[ترجمه گوگل]یک درجه غیر مأمور در ارتش ایالات متحده یا سپاه تفنگداران دریایی که کمتر از درجه یک خصوصی است
[ترجمه ترگمان]A در ایالات U اس سپاه تفنگداران دریایی که پایین تر از درجه اول خصوصی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am a noncommissioned officer.
[ترجمه گوگل]من افسر درجه دار هستم
[ترجمه ترگمان]من یک استوار استوار هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its army was relatively small, but the officer corps and noncommissioned officers were professionals with high levels of skill and many years of experience.
[ترجمه گوگل]ارتش آن نسبتاً کوچک بود، اما افسران و درجه افسران حرفه ای با مهارت بالا و سالها تجربه بودند
[ترجمه ترگمان]ارتش آن نسبتا کوچک بود، اما سپاه افسران و noncommissioned با سطح بالایی از مهارت و سال ها تجربه کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A military officer, usually a skilled technician or a helicopter pilot, intermediate in rank between a noncommissioned officer and a commissioned officer, having authority by virtue of a warrant.
[ترجمه گوگل]یک افسر نظامی، معمولاً یک تکنسین ماهر یا یک خلبان هلیکوپتر، در رتبه‌های متوسط ​​بین یک افسر درجه‌دار و یک افسر مأمور، که بر اساس یک حکم صلاحیت دارد
[ترجمه ترگمان]یک افسر ارتش که معمولا یک تکنسین ماهر و یا خلبان هلی کوپتر است، در درجه بین یک استوار و یک افسر ماموریت یافته، و دارای حق حکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not commissioned, not authorized

پیشنهاد کاربران