1. he was nonchalant even in the battlefield
او حتی در میدان رزم هم عین خیالش نبود.
2. he is still pretty nonchalant about the trip
او هنوز هم درباره ی آن سفر بی علاقگی نشان می دهد.
3. Clark's mother is nonchalant about her role in her son's latest work.
[ترجمه گوگل]مادر کلارک درباره نقش او در جدیدترین اثر پسرش بیتفاوت است
[ترجمه ترگمان]مادر کلارک از نقش خود در آخرین کار پسرش بی تفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. 'It'll be fine,' she replied, with a nonchalant shrug.
[ترجمه گوگل]او با شانهای بیپروا پاسخ داد: "خوب خواهد شد "
[ترجمه ترگمان]او با بی اعتنایی شانه هایش را بالا انداخت و جواب داد: همه چی درست می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He appeared nonchalant in court even when the judge ordered him to pay £1000.
[ترجمه گوگل]او حتی زمانی که قاضی او را به پرداخت 1000 پوند محکوم کرد، در دادگاه بیتفاوت ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]حتی وقتی قاضی به او دستور داد که ۱۰۰۰ پوند بپردازد، در دادگاه بی تفاوت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It merely underlines our rather more nonchalant attitude to life.
[ترجمه گوگل]این صرفاً بر نگرش نسبتاً بیتفاوتتر ما به زندگی تأکید میکند
[ترجمه ترگمان]این تنها رفتار rather نسبت به زندگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He looked nonchalant enough as he strolled along the Bayswater Road, but inwardly Creed was a mess of nerves.
[ترجمه گوگل]در حالی که در جاده بیسواتر قدم می زد، به اندازه کافی بی حوصله به نظر می رسید، اما کرید در درون اعصابش به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]بی تفاوت به نظر می رسید، همان طور که در جاده Bayswater در حال قدم زدن در جاده Bayswater بود، اما در باطن یک مشت اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Perkins was nonchalant about being chosen.
[ترجمه گوگل]پرکینز نسبت به انتخاب شدن بیتفاوت بود
[ترجمه ترگمان]پرکینز نسبت به انتخاب شدن بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Return with nonchalant air woman enjoying deliberately solitary lunch, but bark shin on chair.
[ترجمه گوگل]بازگشت با زن هوادار بیتفاوتی که عمداً از ناهار انفرادی لذت میبرد، اما روی صندلی میچرخد
[ترجمه ترگمان]در حالی که زن بی nonchalant از ناهار تنهایی لذت می برد، اما پوست ساق پای را روی صندلی می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A previously nonchalant world media took notice.
[ترجمه گوگل]یک رسانه جهانی که قبلاً ناراضی بود، متوجه این موضوع شد
[ترجمه ترگمان]رسانه های دنیایی که پیش از این بی تفاوت بودند، متوجه این موضوع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Just around the block, swinging his arms with nonchalant vehemence.
[ترجمه گوگل]درست در اطراف بلوک، بازوهایش را با شور و شعف تاب می دهد
[ترجمه ترگمان]درست در همان دور و اطراف، بازوانش را با شور و شوق تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The year is nonchalant in you time, likes the air, cannot pay attention every day.
[ترجمه گوگل]سال در زمان شما بیهوده است، هوا را دوست دارد، نمی توانید هر روز توجه کنید
[ترجمه ترگمان]سال بی علاقه به نظر می رسد، هوا را دوست دارد و نمی تواند هر روز به آن توجه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This is a nonchalant story of decent distanced by poverty.
[ترجمه گوگل]این یک داستان بیپروا از فاصلهگذاری شایسته با فقر است
[ترجمه ترگمان]این یک داستان بی تفاوت از decent است که از فقر فاصله دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Denis tried to look nonchalant and uninterested.
[ترجمه گوگل]دنیس سعی کرد بیتفاوت و بیعلاقه به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]دنی سعی کرد بی تفاوت و بی اعتنا به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید