1. He conceals his worries behind a mask of nonchalance.
[ترجمه گوگل]او نگرانی های خود را در پشت نقاب بی اعتنایی پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]او نگرانی های خود را در پشت نقاب سهل انگاری پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Beneath his apparent nonchalance he is as nervous and excited as the rest of us.
[ترجمه گوگل]در زیر بی حوصلگی ظاهری اش، او مثل بقیه ما عصبی و هیجان زده است
[ترجمه ترگمان]او نیز مانند بقیه ما مضطرب و مضطرب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She shrugged, feigning nonchalance.
[ترجمه گوگل]او شانه هایش را بالا انداخت و وانمود کرد که بی اعتناست
[ترجمه ترگمان]او شانه بالا انداخت و وانمود کرد که سهل انگاری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Affecting nonchalance, I handed her two hundred dollar bills.
[ترجمه گوگل]با تأثیرگذاری بر بی حوصلگی، اسکناس های دویست دلاری را به او دادم
[ترجمه ترگمان]بی قیدی Affecting من دو اسکناس صد دلاری را به او دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. With epic nonchalance I motored north.
[ترجمه گوگل]با بیتوجهی حماسی به سمت شمال حرکت کردم
[ترجمه ترگمان]با بی اعتنایی به سمت شمال حرکت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I think their nonchalance about not caring or not giving a damn about record sales is just not true.
[ترجمه گوگل]فکر میکنم بیتفاوتی آنها در مورد اهمیت ندادن یا بیتوجهی به فروش رکورد، درست نیست
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که سهل انگاری آن ها در مورد بی توجهی و یا ندادن به فروش های ضبط شده واقعا درست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She took her situation with much nonchalance.
[ترجمه گوگل]او وضعیت خود را با بیتفاوتی بسیار گرفت
[ترجمه ترگمان]او با بی قیدی و بی خیالی وضع خود را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She showed a surprising nonchalance the first time she flew a plane.
[ترجمه گوگل]اولین باری که با هواپیما پرواز کرد، بیتفاوتی شگفتانگیز از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]اولین باری که هواپیما به پرواز درآمد، بی اعتنایی عجیبی به او نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But don't get too excited -- nonchalance doesn't mean nonstudying.
[ترجمه گوگل]اما خیلی هیجان زده نشوید - بی اعتنایی به معنای درس نخواندن نیست
[ترجمه ترگمان]اما بیش از اندازه هیجان زده نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She disguised her interest with nonchalance.
[ترجمه گوگل]او علاقه خود را با بی تعصبی پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]او با بی قیدی و بی قیدی خود را پنهان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His nonchalance and aplomb in times of trouble always encouraged his followers.
[ترجمه گوگل]بی حوصلگی و تندخویی او در مواقع سختی همیشه پیروانش را تشویق می کرد
[ترجمه ترگمان]سهل انگاری و aplomb در دوران of همیشه پیروان او را تشویق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His nonchalant attitude nonchalance irritated me.
[ترجمه گوگل]نگرش بیتفاوت او من را آزار میداد
[ترجمه ترگمان]سهل انگاری و بی اعتنایی او مرا ناراحت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Some journalists criticize her nonchalance and indifference.
[ترجمه گوگل]برخی روزنامه نگاران از بی اعتنایی و بی تفاوتی او انتقاد می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی روزنامه نگاران سهل انگاری و بی تفاوتی او را مورد انتقاد قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. 'Oh, by the way . . . ' she started, with a false air of nonchalance.
[ترجمه گوگل]'آه به هر حال او شروع کرد، با یک هوای کاذب از بی عفتی
[ترجمه ترگمان]اوه، به هر حال او با بی قیدی و بی اعتنایی ساختگی شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید