معنی: منصوب کردن، نامزد کردن، معرفی کردن، نامیدن، کاندید کردنمعانی دیگر: (در اصل) نامیدن، نام گذاری کردن، اسم گذاشتن (روی کسی یا چیزی)، (برای شغل یا جایزه و غیره) پیشنهاد کردن، نامبر کردن، گماشتن، برگماشتن
• (1)تعریف: to propose (a person) as a candidate for election or appointment. • مترادف: propose • مشابه: appoint, recommend
- In 1960, John F. Kennedy was nominated by the Democratic Party as its candidate for president.
[ترجمه گوگل] در سال 1960، جان اف کندی توسط حزب دموکرات به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی شد [ترجمه ترگمان] در ۱۹۶۰، جان اف کندی توسط حزب دموکرات نامزد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to propose or appoint (a person or thing) to an office, duty, or honor. • مترادف: name • مشابه: appoint, choose, designate, elect, pick, propose, select, suggest
- The film was nominated as the best of the year.
[ترجمه DR . Amir.H.Abdolmohammadi] این فیلم کاندیدای بهترین فیلم سال بود
|
[ترجمه گوگل] این فیلم نامزد بهترین فیلم سال شد [ترجمه ترگمان] این فیلم به عنوان بهترین فیلم در سال انتخاب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I nominate Mr. Collins to be our spokesperson.
[ترجمه گوگل] من آقای کالینز را به عنوان سخنگوی ما معرفی می کنم [ترجمه ترگمان] من آقای کالینز را نامزد spokesperson می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he could nominate all of those islands
او می توانست نام همه ی آن جزایر را بگوید.
2. the president shall nominate and by the advice and consent of the senate, shall appoint ambassadors
رئیس جمهور سفیران را پیشنهاد و پس از مشورت و توافق مجلس سنا آنها را منصوب می کند.
3. Three times Bryant was nominated for office but he was never elected.
[ترجمه گوگل]برایانت سه بار نامزد این سمت شد اما هرگز انتخاب نشد [ترجمه ترگمان]سه بار برایانت نامزد ریاست جمهوری شد اما هیچ گاه انتخاب نشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The President nominated him for Secretary of State.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور او را به عنوان وزیر امور خارجه معرفی کرد [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور او را برای وزیر امور خارجه نامزد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Though Danny was nominated last, he emerged as the strongest candidate.
[ترجمه گوگل]اگرچه دنی آخرین بار نامزد شد، اما به عنوان قوی ترین نامزد ظاهر شد [ترجمه ترگمان]اگر چه دنی در سال گذشته نامزد شد، او به عنوان قوی ترین کاندیدا ظاهر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Ten critics were asked to nominate their Book of the Year.
[ترجمه گوگل]از ده منتقد خواسته شد تا کتاب سال خود را نامزد کنند [ترجمه ترگمان]از ده منتقد خواسته شد تا کتاب سال خود را نامزد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Can I nominate someone as a proxy to sign for me?
[ترجمه ل اسحاقی] آیا می توانم کسی را معرفی کنم تا به نمایندگی از من امضا کند؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانم شخصی را به عنوان وکالت معرفی کنم تا برای من امضا کند؟ [ترجمه ترگمان]آیا می توانم کسی را به عنوان نماینده برای من نامزد کنم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The public will be able to nominate candidates for awards such as the MBE.
[ترجمه Mr hash] عموم مردم میتوانند کاندید هایی برای جوایزی مانند mbe منصوب کنند
|
[ترجمه گوگل]عموم مردم می توانند نامزدهایی را برای جوایزی مانند MBE معرفی کنند [ترجمه ترگمان]مردم می توانند کاندیداهایی مانند the را نامزد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I nominate John to represent us at the meeting.
[ترجمه Mr hash] من جان را به عنوان نماینده مان در جلسه منصوب کردم
|
[ترجمه گوگل]من جان را به عنوان نماینده ما در جلسه معرفی می کنم [ترجمه ترگمان]من جان را برای نمایندگی ما در جلسه معرفی می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The EU would nominate two members to the committee.
[ترجمه گوگل]اتحادیه اروپا دو عضو را برای کمیته معرفی خواهد کرد [ترجمه ترگمان]اتحادیه اروپا دو عضو کمیته را نامزد خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Would you like to nominate anyone for/as director?
[ترجمه گوگل]آیا مایلید کسی را به عنوان کارگردان نامزد کنید؟ [ترجمه ترگمان]آیا می خواهید کسی را به عنوان مدیر معرفی کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Parliament asked Shahroudi to nominate other candidates and he submitted four names, including two men already rejected by parliament.
[ترجمه گوگل]مجلس از شاهرودی خواست نامزدهای دیگری را معرفی کند و او چهار نام از جمله دو نفر را که قبلاً توسط مجلس رد شده بودند، ارائه کرد [ترجمه ترگمان]پارلمان از شاهرودی خواست تا نامزدهای دیگر را نامزد نماید و چهار نام از جمله دو مرد که قبلا توسط پارلمان رد شده بودند را تحویل داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It was expected that he would nominate Bramwell as his successor.
[ترجمه گوگل]انتظار می رفت که او برامول را به عنوان جانشین خود معرفی کند [ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که او Bramwell را به عنوان جانشین خود معرفی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Last week, I asked readers to nominate which character they would vote out of the soaps.
[ترجمه گوگل]هفته گذشته از خوانندگان خواستم نامزد کنند که کدام شخصیت را از صابون ها حذف می کنند [ترجمه ترگمان]هفته گذشته، من از خوانندگان خواستم که کدام شخصیت را نامزد کنند تا از صابون استفاده کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They said Democrats should be allowed to nominate the Democrat of their choosing, and Republicans, the Republican candidate of theirs.
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که دموکرات ها باید اجازه داشته باشند دموکرات مورد نظر خود و جمهوری خواهان، نامزد جمهوری خواه آنها را نامزد کنند [ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که دموکرات ها باید به دموکرات ها اجازه دهند تا دمکرات ها را از انتخاب خود نامزد کنند، و جمهوری خواهان، کاندیدای جمهوری خواهان آن ها [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Both parties have also agreed that they will nominate representatives to begin discussions on setting up a community liaison committee.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف همچنین توافق کرده اند که نمایندگانی را برای شروع بحث در مورد ایجاد کمیته ارتباط با جامعه معرفی کنند [ترجمه ترگمان]هر دو طرف همچنین توافق کرده اند که نمایندگان را برای آغاز بحث هایی در زمینه تشکیل کمیته روابط اجتماعی نامزد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. In early 1966 Hayes was asked to nominate any prisoners he felt should be transferred to these new secure prisons.
[ترجمه گوگل]در اوایل سال 1966 از هیز خواسته شد تا زندانیانی را که فکر میکند باید به این زندانهای امن جدید منتقل شوند، معرفی کند [ترجمه ترگمان]در اوایل سال ۱۹۶۶ از هیز خواسته شد تا هر زندانی را که احساس می کرد به این زندان های امن جدید منتقل شود، معرفی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• appoint someone (for a position, office, or honor); designate, select if you nominate someone for a job, you suggest them as a candidate or formally choose them to hold that job.
پیشنهاد کاربران
این فعل رو تو تبلیغ فیلم ها هم زیاد می شنوید نامزد مثلا چند اسکار . . .
name as candidate for office = appoint to an office نامزد کردن - منصوب کردن ( پیشنهاد/معرفی کردن )
نامزد شدن، منصوب کردن
nominate = appoint = designate = depute = assign
nominate = to officially choose someone to do a particular job or task
nominate = to officially suggest someone for an election, job, position, or honor
1. نامزد کردن/کاندید کردن 2. نامگذاری کردن
نامزدیدن. نامزداندن.
- نامزد انتخاباتی - منصوب شدن درنظر گرفتن
انتخاب کردن ( یک زمان یا عنوان برای چیزی ) December 1 has been nominated as the day of the election. 5th June has been nominated as election day.
منصوب کردن=appoint Next year Mr Jenks will retire and Mr Broadbent will be nominated as his replacement. I have been nominated to the committee. She was nominated to the legislative council.
کاندید کردن ، نامزد شدن برای موقعیت یا جایزه ی ویژه