nominal value

/ˈnɑːmənl̩ˈvæljuː//ˈnɒmɪnl̩ˈvæljuː/

معنی: ارزش اسمی، قیمت اسمی
معانی دیگر: رجوع شود به: par value، سهمی، قیمت واقعی سهم که روی ان نوشته شده

جمله های نمونه

1. The shares were sold for well below their nominal value.
[ترجمه گوگل]سهام به قیمتی بسیار کمتر از ارزش اسمی فروخته شد
[ترجمه ترگمان]سهام به خوبی به ارزش اسمی خود فروخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The nominal value is meaningless and may be misleading, except in so far as it determines the minimum liability.
[ترجمه گوگل]ارزش اسمی بی معنی است و ممکن است گمراه کننده باشد، مگر اینکه حداقل بدهی را تعیین کند
[ترجمه ترگمان]ارزش اسمی بی معنی است و ممکن است گمراه کننده باشد، به جز در مواردی که حداقل بدهی را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The box, with a nominal value of £ was for the Anthony Nolan Bone Marrow trust.
[ترجمه گوگل]جعبه، با ارزش اسمی £ برای تراست مغز استخوان آنتونی نولان بود
[ترجمه ترگمان]این جعبه با مقدار اسمی ارزش اسمی برای خانواده آنتونی نولان Bone بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The nominal value is the original purchase and redemption price.
[ترجمه گوگل]ارزش اسمی قیمت اصلی خرید و بازخرید است
[ترجمه ترگمان]ارزش اسمی خرید اصلی و قیمت بازخرید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The accumulated fund represents the nominal value of the net assets of the Law Society valued at historic cost.
[ترجمه گوگل]صندوق انباشته نشان دهنده ارزش اسمی خالص دارایی های انجمن حقوقی است که به بهای تمام شده تاریخی ارزش گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]صندوق انباشته نشان دهنده ارزش اسمی دارایی های خالص جامعه قانون با ارزش تاریخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Over 100 stocks were listed with a total nominal value of just under £125 billion and a market value slightly in excess of this.
[ترجمه گوگل]بیش از 100 سهم با ارزش اسمی کل کمی کمتر از 125 میلیارد پوند و ارزش بازار کمی بیش از این فهرست شد
[ترجمه ترگمان]بیش از ۱۰۰ سهام با ارزش اسمی کل به ارزش ۱۲۵ میلیارد پوند و ارزش بازار کمی بیشتر از این فهرست شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Coil Resistance . A nominal value of the resistance of the coil winding of a relay.
[ترجمه گوگل]مقاومت کویل مقدار اسمی مقاومت سیم پیچ سیم پیچ یک رله
[ترجمه ترگمان]مقاومت Coil مقدار اسمی مقاومت سیم پیچ و سیم پیچ یک رله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He claimed that since money held its nominal value over time, there was little reason to be in a hurry to spend it.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که از آنجایی که پول ارزش اسمی خود را در طول زمان حفظ کرده است، دلیل کمی برای عجله در خرج کردن آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که از آنجا که پول ارزش اسمی خود را در طول زمان نگه داشته است، هیچ دلیلی وجود ندارد که عجله کند تا آن را خرج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the nominal value of China's reserves increased by just $ 1billion in the second quarter of 20 much less than the $4 2 billion total trade surplus for the quarter.
[ترجمه گوگل]اما ارزش اسمی ذخایر چین در سه ماهه دوم سال 20 میلادی تنها 1 میلیارد دلار افزایش یافت که بسیار کمتر از کل مازاد تجاری 42 میلیارد دلاری در این سه ماهه بود
[ترجمه ترگمان]اما ارزش اسمی ذخیره چین در ربع دوم ۲۰ میلیارد دلار کم تر از ۴ میلیارد دلار مازاد تراز تجاری برای یک چهارم افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When passed a dimension, the function returns the nominal value even if the dimension is set to the upper or lower bound.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک بعد تصویب می شود، تابع مقدار اسمی را برمی گرداند حتی اگر بعد روی کران بالا یا پایین تنظیم شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که بعد از یک بعد عبور می کند، تابع مقدار اسمی را باز می گرداند، حتی اگر بعد روی حد بالایی یا پایین تر قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For most of the past decade, the nominal value of the rupee has been allowed to decline gently against the dollar, by about 5% a year, thus staying fairly steady in real terms.
[ترجمه گوگل]در بیشتر دهه گذشته، ارزش اسمی روپیه در برابر دلار به آرامی حدود 5 درصد در سال کاهش یافته است، بنابراین در شرایط واقعی نسبتاً ثابت می ماند
[ترجمه ترگمان]در بیشتر دهه گذشته، ارزش اسمی روپیه به کاهش ملایم در برابر دلار، تا حدود ۵ درصد در سال اجازه داده شده است، بنابراین نسبتا در شرایط واقعی ثابت مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nominal value: determine the nature but not fix quantify, it is not able to do arithmetical operation.
[ترجمه گوگل]مقدار اسمی: ماهیت را تعیین می کند اما کمیت را ثابت نمی کند، قادر به انجام عملیات حسابی نیست
[ترجمه ترگمان]مقدار اسمی: تعیین ماهیت، اما تعیین کمیت، قادر به انجام عملیات محاسباتی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first table shows the effect on the nominal value of exports, interest paympents, and lending.
[ترجمه گوگل]جدول اول تأثیر بر ارزش اسمی صادرات، پرداخت سود و وام را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]جدول اول تاثیر روی ارزش اسمی صادرات، بهره سود و وام را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By comparison, a single 1% resistor's nominal value may differ by as much as 45% from the desired value .
[ترجمه گوگل]در مقایسه، مقدار اسمی یک مقاومت 1% ممکن است تا 45% با مقدار مورد نظر متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]با مقایسه، یک مقدار اسمی یک درصد مقاومت می تواند با مقدار ۴۵ % از مقدار مورد نظر متفاوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The mean underwriting fee was 4 percent of the issue's nominal value.
[ترجمه گوگل]میانگین کارمزد پذیره نویسی 4 درصد ارزش اسمی انتشار بود
[ترجمه ترگمان]میانگین هزینه underwriting ۴ درصد ارزش اسمی این مساله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارزش اسمی (اسم)
face value, nominal value

قیمت اسمی (اسم)
nominal value

تخصصی

[عمران و معماری] مقدار اسمی
[برق و الکترونیک] مقدار نامی
[ریاضیات] مبلغ اسمی، ارزش اسمی
[حسابداری] ارزش اسمی

انگلیسی به انگلیسی

• of little worth

پیشنهاد کاربران

بپرس