↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم nomen ( به صورت nomin و nom نیز نوشته می شود )
📌 این ریشه، معادل "name" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "name" مربوط هستند.
... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال:
🔘 nomen: Latin for “Name”
🔘 nomenclature: a system of “Names” or terms
🔘 nominal: existing in “Name” only
🔘 nominate: to propose someone’s “Name” for an office
🔘 nomination: the act of putting forth a “Name” for a position
🔘 nominee: a person whose “Name” is put forward
🔘 denominate: to assign a “Name” or label
🔘 denominator: the “Name” for the bottom part of a fraction
🔘 denomination: a group recognized under one “Name, ” often religious
🔘 nominative: the grammatical case marking the subject’s “Name”
🔘 cognomen: an additional personal “Name” in ancient Rome
🔘 praenomen: the first personal “Name” of a Roman citizen
🔘 misnomer: an incorrect or misleading “Name”
🔘 ignominy: disgrace or loss of a good “Name”
🔘 ignominious: causing or deserving a bad “Name”
✍ توضیح: Existing in name only; very small or minimal 🏷️
🔍 مترادف: Token
✅ مثال: The company charged a nominal fee for membership, just enough to cover costs.
predicate nominal:
اسم اسنادی
مثلا
به اصطلاح
اسمی
وقتیه که شما شاکی هستین از چیزی و میخواین بگین اون یارو اسما مهندسه ولی هیچی بارش نیست.
یا آقای مثلا مهندس یا آقای به اصطلاح دکتر.
نکته : امیدوارم کسی از کامنت من ناراحت نشه فقط جنبه مثال داشت وگرنه ما برای همه دکترا و مهندسا احترام قایلیم.
nominal 2 ( n ) =very small and much less than the normal cost or change, e. g. We only pay a nominal rent. There is a nominal charge for use of the tennis courts. nominal 1 ( adj ) ( nɑmənl ) =being sth in name only, and not in reality, e. g. the nominal leader of the party. nominally ( adv )
"Emma by Jane Austen "
Even before Miss Taylor had ceased to hold the nominal office.
حتی قبل از این نیز خانم تایلر از این شغل سطحی استعفا داده بود.
ناچیز:
we make a nominal charge
cambridge 5
Nominal Account=حسابهای موقت
در صورتی که Moderate در معنای "مقدار" به کار برود، می تواند هم معنی nominal باشد.
( Moderate ( adj ) = Nominal ( adj
در این صورت هردو جزئی و ناچیز معنا می دهند.
Nominal معنای متوسط و معمولی و. . . نمی دهد.
نمایه ای
خفیف
● جزیی، ناچیز ( مبلغ )
● صوری
● غیرواقعی
● نامی ، اسمی
nominal ( adj ) =خفیف، جزئی، ناچیز، اندک، اسمی، صوری، سمبولیک، سطحی، ظاهری، غیر واقعی، نمادین، لقبی، عنوانی، تشریفاتی
مترادف ها : slight، Moderate، minute
Definition = در نام یا فکر اما نه در واقعیت یا نه به عنوان واقعیت همه چیز/مقدار کم پول در مقایسه با قیمت یا ارزش مورد انتظار بسیار ناچیز/مربوط به یک اسم/بسیار کم یا کوچکتر از مقدار معمول/مورد استفاده برای توصیف چیزی است که گفته می شود یک چیز خاص است ، اما در واقع آن چیز نیست/مبلغ صوری یا نمادین مربوط به قیمتها یا نرخهایی است که در زمان حال صحیح هستند اما تأثیر تورم را نشان نمی دهند/
... [مشاهده متن کامل]
a nominal sum/charge = مبلغ / هزینه ناچیز ( جزئی )
examples:
1 - She's the nominal head of our college - the real work is done by her deputy.
او رئیس اسمی ( سمبولیک ) کالج ما است - کار واقعی توسط معاون او انجام می شود.
2 - For a nominal fee, they will deliver orders to customers' homes.
با پرداخت هزینه ناچیزی ( جزئی ) ، آنها سفارشات را به خانه های مشتریان تحویل می دهند.
3 - There is a nominal fee for the workshop.
برای کارگاه هزینه جزئی در نظر گرفته شده است.
4 - The hotel developers will lease the land for a nominal fee .
توسعه دهندگان هتل زمین را با پرداخت هزینه ناچیز اجاره می کنند.
5 - We pay our volunteers a nominal amount.
ما مبلغی جزئی به داوطلبان خود پرداخت می کنیم.
6 - The costs incurred to activate the new service would be nominal.
هزینه های انجام شده برای فعال سازی سرویس جدید ناچیز خواهد بود.
7 - Although he has retired, the company is still under his nominal control.
اگرچه او بازنشسته شده است ، این شرکت هنوز تحت کنترل اسمی ( نمادین ) او است.
8 - He regarded this responsibility as purely nominal.
وی این مسئولیت را کاملاً نمادین می دانست.
9 - Merchandise imports have expanded significantly faster than world trade in both real and nominal dollar values.
واردات کالا هم از نظر ارزش واقعی و هم نمادین ( صوری ) دلار به طرز چشمگیری سریعتر از تجارت جهانی افزایش یافته است.
( درمورد پول ) بسیار ناچیز و کمتر از حد معمول
در روش تحقیق کسایی که به زبان انگلیسی میخونن
دو طبقه بندی برای متغییر ها وجود دارد
۱ - ( کیفی ) categorical
2 - ( کمی ) numerical
خود کیفی به متغیرهای nominal و ordinal تقسیم میشه
و کمی به coutinuous وdiscrete
... [مشاهده متن کامل]
متغییر nominal مثل جنسیت ( مرد و زن ) مثل مکان ( ایران ، امریکا و . . . ) که نمیتوان تقسیم کیفیت کنید ( خوب ، بسیار خوب ، عالی ، بسیار عالی و. . ) مثل ordinal .
ساخت واژه ( در زبانشناسی )
اسمی: nominal income = not real
صوری: nominal leader = official
جزئی: nominal fee = little
کم قیمت
نمایی ، نمادی ، نمادینه، نمایشی ، نِمودی
صوری
متوسط، متعادل، معمولی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)