nomad

/ˈnoʊmæd//ˈnəʊmæd/

معنی: بدوی، خانه بدوش، صحرانشین، چادر نشین، ایلیاتی، کوچ گر
معانی دیگر: بیابان گرد، ییلاق و قشلاق کننده، بی خانمان، آواره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: nomadism (n.)
(1) تعریف: a member of a group or tribe that has no permanent home and moves from place to place, often in search of pasturage for its animals.
مشابه: Bedouin, Bohemian, Gypsy, Romany, wanderer

(2) تعریف: a person or animal that wanders from place to place without a fixed home.
مترادف: roamer, vagabond, wanderer
مشابه: itinerant, migrant, rambler, rover, tramp, traveler, vagrant

جمله های نمونه

1. Shipping now, Nomad offers an environment for client/server application development and reporting.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، Nomad محیطی را برای توسعه و گزارش برنامه های کاربردی مشتری/سرور ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]امروزه حمل و نقل، یک محیط برای توسعه برنامه و گزارش برنامه و برنامه را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Shipping now, Nomad for Unix offers an environment for client-server application development and reporting.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، Nomad for Unix محیطی را برای توسعه و گزارش برنامه های کاربردی سرویس گیرنده-سرور ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]امروزه حمل و نقل برای یونیکس یک محیط برای توسعه برنامه و گزارش برنامه کاربردی سرور ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A restless corporate nomad, Bollenbach has held jobs with five separate companies during the 1990s.
[ترجمه گوگل]بولنباخ که یک عشایر شرکتی بی قرار است، در طول دهه 1990 در پنج شرکت جداگانه شغل داشته است
[ترجمه ترگمان]A یک nomad corporate که در طول دهه ۱۹۹۰ پنج شرکت مجزا تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The naked nomad in the bedrooms of the land.
[ترجمه گوگل]عشایر برهنه در اتاق خواب های سرزمین
[ترجمه ترگمان]The برهنه در اتاق خواب ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We met one nomad driving 40 head of cattle in the baking sun, hours from the nearest village.
[ترجمه گوگل]ما با یک عشایر آشنا شدیم که 40 راس گاو را زیر آفتاب پخت و پز می راند، ساعتها از نزدیکترین روستا فاصله داشت
[ترجمه ترگمان]ما با یک nomad که ۴۰ راس گاو را در آفتاب سوزان، ساعت ها از نزدیک ترین دهکده می راند، ملاقات کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Harassed by the nomad Scythians, whom he could not catch, he narrowly escaped the fate of Cyrus.
[ترجمه گوگل]او که توسط سکاهای چادرنشینی که نتوانست آنها را دستگیر کند مورد آزار و اذیت قرار گرفت، به سختی از سرنوشت کوروش فرار کرد
[ترجمه ترگمان]با آن Scythians nomad که او نمی توانست آن را بگیرد، به سختی از سرنوشت \"سایروس\" فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the last two tournaments that Nomad played they fielded an illegal team and have subsequently been disqualified from these two tournaments.
[ترجمه گوگل]در دو تورنمنت اخیر که نوماد بازی کرد، تیمی غیرقانونی به میدان فرستاد و متعاقباً از این دو تورنمنت محروم شدند
[ترجمه ترگمان]در دو مسابقه آخر که Nomad بازی کرد، آن ها یک تیم غیر قانونی را بازی کردند و متعاقبا از این دو تورنمنت رد صلاحیت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The nomad maintains a permanent relationship with the issuer and is held responsible for the issuer's compliance with applicable rules and disclosures.
[ترجمه گوگل]عشایر ارتباط دائمی با ناشر دارد و مسئولیت رعایت قوانین و اطلاعات قابل اجرا توسط ناشر بر عهده آن است
[ترجمه ترگمان]The رابطه دائمی خود با صادر کننده را حفظ می کند و مسیول انطباق issuer با قوانین و disclosures قابل اجرا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were with five nomad families who have watched all their animals die of starvation this year in a deep drought, and who have now decided their days of herding cattle are over.
[ترجمه گوگل]آنها با پنج خانواده عشایری بودند که امسال شاهد مرگ همه حیواناتشان از گرسنگی در خشکسالی عمیق بودند و اکنون تصمیم گرفته اند روزهای گله داری آنها به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان]آن ها با پنج خانواده nomad بودند که از گرسنگی در سال جاری در خشکسالی عمیق جان خود را از دست دادند و اکنون تصمیم گرفته اند که days گله را به پایان برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yes, the Nomad will be able to build multiple stationary defenses.
[ترجمه گوگل]بله، Nomad قادر به ساخت چندین دفاع ثابت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بله، the قادر به ایجاد مکانیزم های دفاعی چند گانه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A nomad in the desert, living on the daily dew.
[ترجمه گوگل]عشایری در بیابان که با شبنم روزانه زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]A در صحرا زندگی می کردند و روی شبنم صبحگاهی زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was a patriarchal Semitic nomad.
[ترجمه گوگل]او یک چادرنشین سامی پدرسالار بود
[ترجمه ترگمان]او یک خانه بدوش سامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I think these devices facilitate our inner digital nomad.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این دستگاه ها عشایر دیجیتال داخلی ما را تسهیل می کنند
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم این وسایل nomad digital inner را تسهیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Urban Nomad a - funded platform for underground and indie films founded in 2002 and based in Taipei.
[ترجمه گوگل]Urban Nomad a - یک پلتفرم برای فیلم های زیرزمینی و مستقل که در سال 2002 تأسیس شد و در تایپه مستقر شد
[ترجمه ترگمان]جامعه شهری یک پلت فرم سرمایه گذاری برای فیلم های زیر زمینی و ایندی است که در سال ۲۰۰۲ تاسیس و در تایپه تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the nomad state, some have an abundance of cattle, sufficient for the food of a multitude, while others have not contrived to appropriate and retain any superfluity, or perhaps any cattle at all.
[ترجمه گوگل]در ایالت عشایری، برخی گاوهای فراوانی دارند که برای غذای بسیاری کافی است، در حالی که برخی دیگر برای تصاحب و حفظ هیچ گونه مازاد و یا شاید اصلاً هیچ دامی ساخته نشده اند
[ترجمه ترگمان]در این دولت nomad، مقداری گاو به وفور یافت می شود که برای جمعیت انبوه کافی باشد، در حالی که برخی دیگر قادر به مناسب کردن و حفظ هر گونه اضافی یا شاید هیچ گاو نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدوی (اسم)
bedouin, nomad

خانه بدوش (اسم)
nomad, vagabond, wanderer

صحرانشین (اسم)
nomad

چادر نشین (اسم)
nomad, tent dweller

ایلیاتی (اسم)
nomad, tribesman

کوچ گر (صفت)
nomad

انگلیسی به انگلیسی

• wanderer; member of a tribe that relocates seasonally in order to find better resources (e.g. pastureland, water, etc.)
wandering, nomadic
a nomad is a member of a tribe which travels from place to place rather than living in one place all the time.

پیشنهاد کاربران

🔊 به تلفظش دقت کنین: /نومَد/
/ˈnoʊm�d/
۱. چادرنشین ۲. خانه بدوش. بی خانمان. آواره
مثال:
When I came to my house I saw a naked nomad in my bedroom.
وقتی به خانه ام آمدم یک بی خانمان و آواره ی برهنه را در اتاق خوابم دیدم.
Noun
۱ ) ییلاق و قشلاق کننده - ایلیاتی - کوچ گر - بیابان گرد
۲ ) بی خانمان - آواره - خانه بدوش - کولی
SYN: gypsy - wanderer
🗣️ [نُ مَد]
💠 . . . Personally, I think it was one of her own kind. Another nomad passing through.
🎥 And soon the darkness 1970
کولی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : nomadize
✅️ اسم ( noun ) : nomad
✅️ صفت ( adjective ) : nomadic
✅️ قید ( adverb ) : _
صحرانشین
بادیه نشین
کوچ نشین
عشایر ( nomads )
بیابان گرد
عشیره ، عشایر ، ییلاق و قشلاق کننده
عشایر - صحرا نشین - کوچ نشین - ایلیاتی ( n )
Nomadic : کوچ نشین - وابسته به چادر نشینی ( adj )
Nomadism : کوچ نشینی ( n )

بپرس