noisome

/ˈnoɪsəm//ˈnoɪsəm/

معنی: مضر، کریه، بد بو، نا مطلوب، زیان بخش
معانی دیگر: (برای سلامتی) بد، آسیب انگیز، متعفن، زننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: noisomely (adv.), noisomeness (n.)
(1) تعریف: offensive or disgusting, esp. in smell; foul.
مترادف: disgusting, fetid, foul, mephitic, offensive, putrid, rancid, rank, repugnant
متضاد: balmy
مشابه: nasty, odorous, repulsive, revolting, stinking, stinky

- The field hospital was a noisome place, reeking with the stench of dysentery.
[ترجمه گوگل] بیمارستان صحرایی مکانی پر سر و صدا بود که بوی بد اسهال خونی می داد
[ترجمه ترگمان] بیمارستان محلی بد و متعفن بود که بوی گند اسهال خونی را می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: harmful, unwholesome, or noxious.
مترادف: deleterious, harmful, noxious, unwholesome
متضاد: wholesome
مشابه: baneful, detrimental, injurious, insalubrious, mephitic, pernicious, toxic, unhealthy, virulent

جمله های نمونه

1. a noisome environment
پرگیر (محیط) ناسالم

2. a noisome smell
بوی متعفن

3. Noisome vapours arise from the mud left in the docks.
[ترجمه گوگل]بخارات پر سر و صدا از گل باقی مانده در اسکله ها به وجود می آیند
[ترجمه ترگمان]بخار noisome از میان گل و لای در حال بالا آمدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His noisome reputation for corruption had already begun to spread.
[ترجمه گوگل]شهرت هولناک او برای فساد از قبل گسترش یافته بود
[ترجمه ترگمان]شهرت noisome او برای فساد آغاز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Quiet, primate and completely secret except for the noisome cologne signal that thrilled the rabbits before it confused them.
[ترجمه گوگل]آرام، پستانداران و کاملا مخفی به جز سیگنال ادکلن پر سر و صدا که خرگوش ها را قبل از اینکه آنها را گیج کند هیجان زده کرد
[ترجمه ترگمان]به استثنای علامتی که پیش از آن که آن ها را گیج کند، بی آن که خود آن ها را گیج کند، بی آن که خود را از این امر آگاه سازد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I destroy all noisome and rank weeds, I keep down all pestilent vapours.
[ترجمه گوگل]من تمام علف های هرز پر سر و صدا را از بین می برم، همه بخارهای آفت آور را پایین می آورم
[ترجمه ترگمان]من همه noisome و weeds را از بین می برم، همه بخار pestilent آلوده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The air is infected with noisome gases.
[ترجمه گوگل]هوا با گازهای پر سر و صدا آلوده می شود
[ترجمه ترگمان]هوا به گازهای سمی آلوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The distant workers who supported this wealth lived in noisome slums.
[ترجمه گوگل]کارگران دوردست که از این ثروت حمایت می کردند در محله های فقیر نشین پر سر و صدا زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]کارگرانی که از این ثروت پشتیبانی می کردند، در محله های فقیرنشین noisome زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Surely he shall deliver thee the snare of the fowler, and the noisome pestilence.
[ترجمه گوگل]به یقین او دام شکارچی و طاعون مهیب را به تو خواهد داد
[ترجمه ترگمان]بی شک او تو را به دام شکارچیان و بیماری های خطرناک می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Surely he shall deliver thee from the snare of the fowler, and from the noisome pestilence.
[ترجمه گوگل]به یقین او تو را از دام شکارچی و طاعون مهیب نجات خواهد داد
[ترجمه ترگمان]مسلما او ترا از دام شکارچیان نجات خواهد داد و از آن آفت نفرت انگیز به تو خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Surely he shall deliver thee from the snare of the fowler, and the noisome pestilence.
[ترجمه گوگل]به یقین او تو را از دام شکارچی و طاعون مهیب نجات خواهد داد
[ترجمه ترگمان]مسلما او ترا از دام شکارچیان نجات خواهد داد و طاعون را به تو خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So that worms swarmed out of the body of this man, and whilst he lived in sorrow and pain, his flesh fell off, and the filthiness of his smell was noisome to the army.
[ترجمه گوگل]به طوری که کرم ها از بدن این مرد بیرون زدند و در حالی که در اندوه و درد به سر می برد، گوشتش از بین رفت و پلیدی بوی او برای لشکریان پرسروصدا بود
[ترجمه ترگمان]این بود که کرم ها از بدن این مرد بیرون آمدند و در حالی که او در غم و درد زندگی می کرد، پوستش کنده شد و بوی تعفن او به ارتش نفرت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

کریه (صفت)
ugly, obscene, detestable, offensive, nasty, unsightly, noisome, haggish

بد بو (صفت)
fetid, sticky, unsavory, smelly, odoriferous, gamy, frowsy, reeky, noisome, stinking, funky, stinky, malodorous, frowzy, fuggy, gamey, mephitic

نامطلوب (صفت)
unfavorable, unpleasant, noisome, undesirable, uncalled-for, ill-favored, ill-favoured, unwanted, indign

زیان بخش (صفت)
obnoxious, noisome

انگلیسی به انگلیسی

• obnoxious; stinky; offensive; unhealthy
someone or something that is noisome is offensive and extremely unpleasant; a formal word.

پیشنهاد کاربران

داروسازی و الکترونیک: نوفه سان ( نوفه: noise و مشابه: some ) ، شبه نوفه و خش
مضر یا زیان بار
ناخوشایند و ناهنجار
بد بو یا دارای بوی گند
نامطلوب

بپرس