noiseless

/ˈnoɪzləs//ˈnoɪzləs/

معنی: ساکت، بی صدا
معانی دیگر: بی سر و صدا، آهسته، خموش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: noiselessly (adv.), noiselessness (n.)
• : تعریف: making no noise; quiet.
مترادف: hushed, mute, quiet, silent, soundless, still
متضاد: clamorous, noisy
مشابه: inaudible, muffled, soft

- The old fans were loud, but these are relatively noiseless.
[ترجمه گوگل] فن های قدیمی صدای بلندی داشتند، اما اینها نسبتاً بی صدا هستند
[ترجمه ترگمان] طرفداران قدیمی با صدای بلند صحبت می کردند، اما اینها نسبتا بی سر و صدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The snow was light and noiseless as it floated down.
[ترجمه گوگل]برف سبک و بدون سر و صدا بود که به سمت پایین شناور بود
[ترجمه ترگمان]وقتی هوا تاریک می شد، برف آرام و بی صدا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Above them an eagle circled in noiseless flight.
[ترجمه گوگل]بالای سرشان عقابی در پرواز بی سروصدا حلقه زد
[ترجمه ترگمان]در بالای سرشان عقاب در پرواز بی صدا چرخ می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This new style of air conditioner is noiseless.
[ترجمه گوگل]این سبک جدید کولر گازی بدون صدا است
[ترجمه ترگمان]این سبک جدید کولر بی صدا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A noiseless sound, an odourless smell, an unseen sight, an indefinable Something.
[ترجمه گوگل]صدایی بی صدا، بویی بی بو، منظره ای نادیده، چیزی غیرقابل تعریف
[ترجمه ترگمان]یک صدا بی صدا، یک بو odourless، یک منظره نامرئی، یک چیز توصیف ناپذیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He moved with noiseless steps.
[ترجمه گوگل]با قدم های بی صدا حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]با گام های بی صدا حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She entered the room noiseless footsteps.
[ترجمه گوگل]با قدم های بی صدا وارد اتاق شد
[ترجمه ترگمان]با گام های بی صدا وارد اتاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They moved away from scene, noiseless, seeking another entrance.
[ترجمه گوگل]آنها بدون سر و صدا از صحنه دور شدند و به دنبال ورودی دیگری بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بی صدا و بی صدا از صحنه خارج شدند و به دنبال ورودی دیگری رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conversion action is noiseless and small vibration.
[ترجمه گوگل]عمل تبدیل بدون صدا و لرزش کوچک است
[ترجمه ترگمان]تبدیل تبدیل صدا و ارتعاش کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The morning mail-cart, with its two noiseless wheels, speeding along these lanes like an arrow, as it always did, had driven into her slow and unlighted equipage.
[ترجمه گوگل]گاری پست صبحگاهی، با دو چرخ بی‌صدا، که مثل همیشه مثل یک پیکان در این خطوط با سرعت می‌رفت، به داخل تجهیزات کند و بدون نور او رانده بود
[ترجمه ترگمان]کالسکه پستی صبح که دو چرخ بی صدا داشت با سرعت تمام این خطوط را مانند تیری که همیشه در آن حرکت می کرد، با کالسکه آهسته و تازه به راه انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The inaudible and noiseless foot of Time.
[ترجمه گوگل]پای نامفهوم و بی سروصدای تایم
[ترجمه ترگمان]صدای آرام و بی صدا زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An owl swoops from the ridge top, noiseless but as flame.
[ترجمه گوگل]جغدی از بالای خط الراس، بی سروصدا اما به صورت شعله به هوا می جهد
[ترجمه ترگمان]جغدی از بالای صخره به سرعت خارج می شود، اما همچنان که شعله می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. High efficient, noiseless environment protection design.
[ترجمه گوگل]طراحی حفاظت از محیط زیست با کارایی بالا و بدون سر و صدا
[ترجمه ترگمان]طراحی حفاظت از محیط زیست کارآمد و کارآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And to exchanging the contactor joint noiseless operating of electricity.
[ترجمه گوگل]و به تبادل اتصال کنتاکتور بدون سر و صدا از برق
[ترجمه ترگمان]و تبادل the مشترک برق و برق را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why has she not made the mosquito noiseless and its bite itchless?
[ترجمه گوگل]چرا پشه را بی صدا و نیشش را بدون خارش نمی کند؟
[ترجمه ترگمان]چرا پشه را صدا نزده است و گاز نمی گیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The tool holder is small, com pact, noiseless, expecially its transmission is . . .
[ترجمه گوگل]نگهدارنده ابزار کوچک، جمع و جور، بی صدا است، مخصوصا گیربکس آن است
[ترجمه ترگمان]این ابزار کوچک، قراردادی، بی سر و صدا، بی سر و صدا و transmission است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساکت (صفت)
calm, acquiescent, quiet, silent, mute, soothed, imperturbable, still, stilly, dormant, noiseless, reticent, serene, soundless, soft-spoken

بی صدا (صفت)
dumb, quiet, silent, mute, atonic, noiseless, whist, consonantal, surd, soundless, voiceless

انگلیسی به انگلیسی

• quiet, silent, making no sound; still
something that is noiseless does not make any sound.

پیشنهاد کاربران

بپرس