noggin

/ˈnɒɡɪn//ˈnɒɡɪn/

معنی: سر، سرانسان، سطل چوبی، لیوان چوبی
معانی دیگر: پیک (مشروب)، استکان، پیاله، جامچه، یک چهارم pint (در اندازه گیری آبجو و مشروب الکلی)، naggin : سطل چوبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small mug or cup.

(2) تعریف: a unit of capacity equal to a gill, one fourth of a pint, or 1.183 deciliters, used esp. for measuring ale or liquor.

(3) تعریف: an alcoholic drink of about this amount.

(4) تعریف: (informal) the head.
مشابه: block

جمله های نمونه

1. Use your noggin - think before you decide what to do!
[ترجمه گوگل]از نوجین خود استفاده کنید - قبل از اینکه تصمیم بگیرید چه کاری انجام دهید فکر کنید!
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه تصمیم بگیرید که چه کار باید بکنید، از noggin خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The stupid thing hit me right on the noggin.
[ترجمه گوگل]چیز احمقانه ای به من زد
[ترجمه ترگمان] اون چیز احمقانه سر سر من زد به سرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With a spicy noggin to follow - but just the one!
[ترجمه گوگل]با یک نوگی تند برای دنبال کردن - اما فقط یکی!
[ترجمه ترگمان]با یه سر پر از ادویه که باید دنبالشون بریم - اما فقط اون یکی -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yes, curlier even than Derek Johnstone's big dandelion noggin.
[ترجمه گوگل]بله، فرفری‌تر از قاصدک بزرگ درک جانستون
[ترجمه ترگمان]بله، حتی از noggin big Johnstone هم هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. NoGGIN members mixed with many members of staff and friends of the University at this very special event.
[ترجمه گوگل]اعضای NoGGIN با بسیاری از کارکنان و دوستان دانشگاه در این رویداد بسیار خاص ترکیب شدند
[ترجمه ترگمان]اعضای noggin با بسیاری از کارکنان و دوستان دانشگاه در این رویداد بسیار ویژه ترکیب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An overabundance of Noggin seemed to cause stem cells to wear themselves out, threatening their ability to make additional neurons in the future.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد فراوانی Noggin باعث فرسودگی سلول‌های بنیادی می‌شود و توانایی آن‌ها را برای ساختن نورون‌های اضافی در آینده تهدید می‌کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید بیش از بیش از حد of باعث می شود سلول های بنیادی خودشان را بیرون بکشند و توانایی خود برای ایجاد نورون های دیگر در آینده را تهدید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They also showed a notable increase in Noggin, a beautifully named brain protein that acts as a BMP antagonist.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین افزایش قابل توجهی در Noggin، یک پروتئین مغزی با نام زیبا که به عنوان یک آنتاگونیست BMP عمل می کند، نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین افزایش قابل توجهی در noggin نشان دادند که یک پروتئین مغزی به نام beautifully است که به عنوان یک مخالف BMP عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Exercise, he says, through a complex interplay with Noggin and BMP, helps to ensure that neuronal stem cells stay lively and new brain cells are born.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید ورزش از طریق تعامل پیچیده با Noggin و BMP به اطمینان از زنده ماندن سلول‌های بنیادی عصبی و تولد سلول‌های مغزی جدید کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]او می گوید که از طریق فعل و انفعال متقابل با noggin و BMP، به حصول اطمینان از اینکه سلول های بنیادی عصبی زنده می مانند و سلول های مغزی جدید به دنیا می آیند، کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To keep our noggin well-stocked with resources, three major cerebral arteries are constantly pumping in oxygen.
[ترجمه گوگل]برای اینکه نوگین ما به خوبی از منابع برخوردار باشد، سه شریان مغزی اصلی دائماً اکسیژن پمپاژ می کنند
[ترجمه ترگمان]برای نگه داشتن noggin از منابع، سه رگ مغزی عمده به طور مداوم در اکسیژن پمپ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The more Noggin in your brain, the less BMP activity exists and the more stem cell divisions and neurogenesis you experience.
[ترجمه گوگل]هرچه Noggin در مغز شما بیشتر باشد، فعالیت BMP کمتر است و تقسیم سلول های بنیادی و نوروژنز بیشتری را تجربه می کنید
[ترجمه ترگمان]هرچه noggin در مغز شما بیشتر باشد، فعالیت BMP کم تر وجود دارد و بخش های سلول های بنیادی بیشتر و neurogenesis شما تجربه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Finally, don't neglect your noggin.
[ترجمه گوگل]در نهایت، از نوگی خود غافل نشوید
[ترجمه ترگمان]بالاخره، به your توجه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tony tries and with his eyes watering declares it a good noggin.
[ترجمه گوگل]تونی تلاش می‌کند و با چشمانی که آب می‌ریزد، آن را یک نغمه خوب اعلام می‌کند
[ترجمه ترگمان]تونی سعی می کند و با چشمانی پر از اشک، این را یک سر خوب می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They'd all gone to bed the night before when I'd returned from a last noggin with Harry.
[ترجمه گوگل]همه آنها شب قبل به رختخواب رفته بودند که من با هری از آخرین نوگی برگشته بودم
[ترجمه ترگمان]شب قبل از آن که از یک سر با هری برگشتم، همه به رختخواب رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The oldest people . A bent hag crossed from Cassidy's clutching a noggin bottle by the neck.
[ترجمه گوگل]مسن ترین مردم یک قلاده خمیده از کنار کسیدی که یک بطری نگین را به گردن گرفته بود عبور کرد
[ترجمه ترگمان] پیرترین مردم یک عجوزه خم شد و یک بطری کوچک را در دست گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You wouldn't think it, but the durability of bamboo makes it an ideal protective covering for your noggin.
[ترجمه گوگل]شما فکرش را نمی کنید، اما دوام بامبو آن را به یک پوشش محافظ ایده آل برای گیلاس شما تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]تو که این طور فکر نمی کنی، اما durability خیزران این را یک پوشش محافظ برای سر your درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

سر انسان (اسم)
noggin

سطل چوبی (اسم)
pail, noggin

لیوان چوبی (اسم)
noggin

انگلیسی به انگلیسی

• mug; small drink of liquor; head (slang)
a noggin is a small amount of an alcoholic drink; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس