nodular

/ˈnɑːdʒələr//ˈnɒdjʊlə/

معنی: ورم کرده، گره دار، قلنبه شده، گره گره
معانی دیگر: گره دار، ورم کرده، قلنبه شده، گره گره

جمله های نمونه

1. In six patients the specimens still showed nodular argyrophil cell hyperplasia, and one patient had developed a carcinoid tumour.
[ترجمه گوگل]در شش بیمار، نمونه‌ها هنوز هیپرپلازی سلول‌های آرژیروفیل ندولار را نشان دادند و یک بیمار تومور کارسینوئیدی ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]در شش بیمار، نمونه ها هنوز nodular سلول argyrophil hyperplasia را نشان دادند و یک بیمار یک تومور carcinoid را ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The carcinoids were associated with diffuse and nodular hyperplasia of fundic endocrine cells.
[ترجمه گوگل]کارسینوئیدها با هیپرپلازی منتشر و ندولر سلول های غدد درون ریز فاندیک همراه بودند
[ترجمه ترگمان]The به hyperplasia diffuse و nodular سلول های endocrine غدد درون ریز وابسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fifteen additional patients showed nodular hyperplasia of endocrine cells that was not seen in 14 normal controls.
[ترجمه گوگل]15 بیمار دیگر هیپرپلازی ندولار سلول های غدد درون ریز را نشان دادند که در 14 فرد سالم دیده نشد
[ترجمه ترگمان]پانزده بیمار دیگر nodular hyperplasia از سلول های endocrine را نشان دادند که در ۱۴ کنترل معمولی دیده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Since contraction of nodular iron is bigger than its expansion nodular iron castings must be fed from outside to prevent shrinkage defect.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که انقباض آهن گرهی بزرگتر از انبساط آن است، ریخته گری های ندولی باید از خارج تغذیه شوند تا از نقص انقباض جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که انقباض آهن nodular بزرگ تر از انبساط آن است، قالب های آهن nodular باید از بیرون تامین شود تا از نقص انقباض جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Casting of nodular iron with thick section is still difficult at present.
[ترجمه گوگل]ریخته گری آهن گره ای با مقطع ضخیم در حال حاضر هنوز مشکل است
[ترجمه ترگمان]ریخته گری از آهن nodular با بخش ضخیم هنوز در حال حاضر دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The range of rare earth residue in nodular graphite cast iron and the treatment method for different nodularizers are discussed preliminarily in this paper. It is proposed . . .
[ترجمه گوگل]محدوده بقایای خاکی کمیاب در چدن گرافیت گره‌دار و روش درمان گره‌سازهای مختلف به طور مقدماتی در این مقاله مورد بحث قرار گرفته‌اند پیشنهاد می شود
[ترجمه ترگمان]دامنه وسیعی از باقی مانده زمین در cast گرافیت nodular و روش درمانی برای nodularizers مختلف در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفته است پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some of them showed nodular appearance partially.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها ظاهر ندولار را تا حدی نشان دادند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها ظاهر nodular را تا حدی نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The matrix is a kind of nodular troostite, where there were a large number of carbide particles precipitated.
[ترجمه گوگل]ماتریکس نوعی تروستیت گره‌دار است که در آن تعداد زیادی ذرات کاربید رسوب کرده است
[ترجمه ترگمان]این ماتریس نوعی of troostite است که در آن تعداد زیادی از ذرات کاربید وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The superficially nodular tertiary syphilis showed a localized epithelioid granuloma mixed with multinuclear giant cells infiltration around appendages and fat lobules in the subcutaneous tissue.
[ترجمه گوگل]سیفلیس ثالثیه ندولار سطحی یک گرانولوم اپیتلیوئیدی موضعی مخلوط با نفوذ سلول های غول پیکر چند هسته ای در اطراف زائده ها و لوبول های چربی در بافت زیر جلدی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]The سطحی سومین tertiary tertiary نشان داد که a epithelioid که با سلول های غول آسای multinuclear در اطراف appendages و lobules چاق در بافت زیر جلدی ایجاد شده است مخلوط شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Basic graphite morphology types of nodular iron were introduced.
[ترجمه گوگل]انواع مورفولوژی گرافیت پایه آهن ندولار معرفی شد
[ترجمه ترگمان]morphology اصلی گرافیت of معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We go in for producing chilled casting camshafts, nodular casting camshafts, high chrome alloy and copper chrome valve seat processing.
[ترجمه گوگل]ما به تولید میل بادامک ریخته گری سرد، میل بادامک ریخته گری گره ای، آلیاژ کروم بالا و پردازش صندلی شیر کروم مس می پردازیم
[ترجمه ترگمان]ما برای تولید camshafts ریخته گری chilled، ریخته گری nodular، آلیاژ کروم بالا، و پردازش صندلی chrome مس وارد عمل می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tree-shaped structure of nodular vascular framework is connected with the vascular system of plant in the base, It was derived originally from the plant lateral root primordium.
[ترجمه گوگل]ساختار درختی شکل چارچوب آوندی گرهی با سیستم آوندی گیاه در قاعده مرتبط است، که در اصل از ریشه ریشه جانبی گیاه گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]ساختار درختی شکل آوندی با سیستم آوندی گیاه در پایه متصل است و از ابتدا از ریشه جانبی ریشه گیاه مشتق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A routine chest X-ray demonstrated a nodular density at retrocardiac region of left lower lung that turned out to be a squamous cell carcinoma (SCC) histologically.
[ترجمه گوگل]یک عکس معمولی با اشعه ایکس قفسه سینه، تراکم گره‌ای را در ناحیه رتروکاردییک ریه پایین چپ نشان داد که از نظر بافت‌شناسی مشخص شد که یک کارسینوم سلول سنگفرشی (SCC) است
[ترجمه ترگمان]یک سینه معمولی اشعه ایکس، چگالی nodular را در ناحیه retrocardiac از شش سمت چپ نشان داد که تبدیل به a سلول squamous (SCC)شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The forming principle of nodular graphite cast steel and the main technical points of melting and casting process are summarized.
[ترجمه گوگل]اصل شکل گیری فولاد ریخته گری گرافیت گره ای و نکات فنی اصلی فرآیند ذوب و ریخته گری خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]اصول تشکیل فولاد nodular گرافیت and و نکات فنی اصلی فرآیند ذوب و ریخته گری به طور خلاصه بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورم کرده (صفت)
angry, swollen, tumescent, blubbery, blown, distent, nodular, tumid

گره دار (صفت)
knotty, knotted, burly, nodular, nodose, reedy, nodous

قلمبه شده (صفت)
nodular, flocculent

گره گره (صفت)
nodular

تخصصی

[معدن] دانهای (عمومی فرآوری)

انگلیسی به انگلیسی

• nodulated; having connections; of a bulge, of a protrusion

پیشنهاد کاربران

بپرس