صفت ( adjective )
حالات: nobler, noblest
حالات: nobler, noblest
• (1) تعریف: of, concerning, or belonging to a class of society that bears hereditary titles of rank or status; aristocratic.
• مترادف: aristocratic, blue-blooded, highborn
• متضاد: common, humble, ignoble, plebeian
• مشابه: patrician, royal, titled
• مترادف: aristocratic, blue-blooded, highborn
• متضاد: common, humble, ignoble, plebeian
• مشابه: patrician, royal, titled
- When she married a duke, she became part of a noble family.
[ترجمه m] هنگامی که با دوک ازدواج کرد جزئی از خانواده اشرافی شد|
[ترجمه گنج جو] ازدواجش با دوک مقدمه ی ورودش به خانواده ای نجیب و اشرافی شد.|
[ترجمه گوگل] وقتی با یک دوک ازدواج کرد، عضوی از یک خانواده اشرافی شد[ترجمه ترگمان] وقتی با دوک ازدواج کرد، او جزئی از یک خانواده اشرافی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of high or excellent mind, character, or virtues; not motivated by low or petty concerns.
• مترادف: elevated, lofty, virtuous
• متضاد: base, dastardly, dishonorable, ignoble, petty, small-minded
• مشابه: chivalrous, high-minded, honorable, magnanimous, proud, upright
• مترادف: elevated, lofty, virtuous
• متضاد: base, dastardly, dishonorable, ignoble, petty, small-minded
• مشابه: chivalrous, high-minded, honorable, magnanimous, proud, upright
- Putting yourself at risk to help another is a noble act.
[ترجمه گوگل] قرار دادن خود در معرض خطر برای کمک به دیگری یک عمل شریف است
[ترجمه ترگمان] قرار دادن خودتان در معرض خطر برای کمک به دیگری یک عمل شرافتمندانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قرار دادن خودتان در معرض خطر برای کمک به دیگری یک عمل شرافتمندانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: imposing, grand, or magnificent.
• مترادف: grand, imposing, impressive, magnificent, majestic, stately, sublime
• متضاد: humble, unimpressive
• مشابه: baronial, gallant, glorious, lofty, lordly, proud, regal, splendid
• مترادف: grand, imposing, impressive, magnificent, majestic, stately, sublime
• متضاد: humble, unimpressive
• مشابه: baronial, gallant, glorious, lofty, lordly, proud, regal, splendid
- The old library is flanked by lofty, noble trees.
[ترجمه گوگل] کتابخانه قدیمی با درختان بلند و نجیب احاطه شده است
[ترجمه ترگمان] کتابخانه قدیمی در وسط درخت های بلند و بلند قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کتابخانه قدیمی در وسط درخت های بلند و بلند قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctors made a noble effort to save the patient.
[ترجمه گوگل] پزشکان تلاش بزرگی برای نجات بیمار انجام دادند
[ترجمه ترگمان] پزشکان تلاش زیادی کردند تا بیمار را نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پزشکان تلاش زیادی کردند تا بیمار را نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: nobly (adv.), nobleness (n.)
مشتقات: nobly (adv.), nobleness (n.)
• : تعریف: a person of noble status or birth.
• مترادف: aristocrat, blue blood, patrician
• متضاد: commoner, plebeian
• مشابه: gentleman, gentlewoman, lady, majesty, nobleman, noblewoman, peer, silk-stocking
• مترادف: aristocrat, blue blood, patrician
• متضاد: commoner, plebeian
• مشابه: gentleman, gentlewoman, lady, majesty, nobleman, noblewoman, peer, silk-stocking
- The king granted more land to the nobles.
[ترجمه گوگل] پادشاه زمین بیشتری به اشراف اعطا کرد
[ترجمه ترگمان] پادشاه به نجیب زادگان سرزمین بیشتری داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پادشاه به نجیب زادگان سرزمین بیشتری داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید