noble

/ˈnoʊbl̩//ˈnəʊbl̩/

معنی: اشرافی، سخاوتمند، نجیب، اصیل، ازاده، خاص، با شکوه، خوش طینت، شریف، خوش ذات
معانی دیگر: والامنش، شرافتمند، ارجمند، بزرگ منش، بزرگوار، برجسته، نامور، شهره، نیکنام، خوشنام، عالی، برتر، خیلی خوب، اعلا، مجلل، پر جلال، شکوهمند، پرشکوه، باعظمت، معظم، نجیب زاده، فرزانه، پاک نژاد، اشراف زاده، بزرگزاده، والاگهر، (شیمی - در مورد برخی فلزات مانند طلا و برخی گازها مانند هلیم) نجیب، بدون واکنش، بی اثر (به ویژه در مقابل اسیدها و هوا)، آدم اشرافی، (انگلیس - پیشترها) سکه ی طلا، (قدیمی - خودمانی) سردسته ی اعتصاب شکن ها

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: nobler, noblest
(1) تعریف: of, concerning, or belonging to a class of society that bears hereditary titles of rank or status; aristocratic.
مترادف: aristocratic, blue-blooded, highborn
متضاد: common, humble, ignoble, plebeian
مشابه: patrician, royal, titled

- When she married a duke, she became part of a noble family.
[ترجمه m] هنگامی که با دوک ازدواج کرد جزئی از خانواده اشرافی شد
|
[ترجمه گنج جو] ازدواجش با دوک مقدمه ی ورودش به خانواده ای نجیب و اشرافی شد.
|
[ترجمه گوگل] وقتی با یک دوک ازدواج کرد، عضوی از یک خانواده اشرافی شد
[ترجمه ترگمان] وقتی با دوک ازدواج کرد، او جزئی از یک خانواده اشرافی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of high or excellent mind, character, or virtues; not motivated by low or petty concerns.
مترادف: elevated, lofty, virtuous
متضاد: base, dastardly, dishonorable, ignoble, petty, small-minded
مشابه: chivalrous, high-minded, honorable, magnanimous, proud, upright

- Putting yourself at risk to help another is a noble act.
[ترجمه گوگل] قرار دادن خود در معرض خطر برای کمک به دیگری یک عمل شریف است
[ترجمه ترگمان] قرار دادن خودتان در معرض خطر برای کمک به دیگری یک عمل شرافتمندانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: imposing, grand, or magnificent.
مترادف: grand, imposing, impressive, magnificent, majestic, stately, sublime
متضاد: humble, unimpressive
مشابه: baronial, gallant, glorious, lofty, lordly, proud, regal, splendid

- The old library is flanked by lofty, noble trees.
[ترجمه گوگل] کتابخانه قدیمی با درختان بلند و نجیب احاطه شده است
[ترجمه ترگمان] کتابخانه قدیمی در وسط درخت های بلند و بلند قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctors made a noble effort to save the patient.
[ترجمه گوگل] پزشکان تلاش بزرگی برای نجات بیمار انجام دادند
[ترجمه ترگمان] پزشکان تلاش زیادی کردند تا بیمار را نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: nobly (adv.), nobleness (n.)
• : تعریف: a person of noble status or birth.
مترادف: aristocrat, blue blood, patrician
متضاد: commoner, plebeian
مشابه: gentleman, gentlewoman, lady, majesty, nobleman, noblewoman, peer, silk-stocking

- The king granted more land to the nobles.
[ترجمه گوگل] پادشاه زمین بیشتری به اشراف اعطا کرد
[ترجمه ترگمان] پادشاه به نجیب زادگان سرزمین بیشتری داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. noble gas
گاز بی اثر

2. noble wines
شراب های ناب

3. a noble cathedral
کلیسای با عظمت

4. a noble leader
رهبر شهیر

5. a noble view
منظره ی پر شکوه

6. of noble birth
نجیب زاده،از خانواده ی اشرافی

7. a man of noble nature
مردی دارای طبع والا

8. descended from a noble line
از اعقاب یک خانواده ی اشرافی

9. gold is a noble metal
طلا فلزی است که زنگ نمی زند.

10. he inherited a noble mansion
او کاخ مجللی را به ارث برد.

11. teaching is a noble calling
معلمی پیشه ی شریفی است.

12. his father was of a noble line
پدرش از خانواده ی اشراف بود.

13. the impoverished descendents of a noble race
بازماندگان فقیر یک دودمان اشرافی

14. All these noble sentiments have little chance of being put into practice.
[ترجمه گوگل]همه این احساسات شریف شانس کمی برای عملی شدن دارند
[ترجمه ترگمان]تمام این احساسات شرافتمندانه فرصت استفاده از آن را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is nothing noble in being superior to some other man. The true nobility is in being superior to your previous self.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نجیبی در برتر بودن از دیگران وجود ندارد اشراف واقعی در برتر بودن از خود قبلی است
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز شریفی وجود ندارد که نسبت به شخص دیگری برتر باشد نجابت واقعی این است که مافوق خود شما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Noble as you were, you shouldn't slum here.
[ترجمه گوگل]همانطور که نجیب بودی، نباید اینجا زاغه نشینی کنی
[ترجمه ترگمان]نا بل هم مثل تو، تو نباید میومدی اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He would immolate himself for their noble cause.
[ترجمه گوگل]او خود را به خاطر آرمان شریف آنها می سوزاند
[ترجمه ترگمان]اون خودشو به خاطر هدف their قربانی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Every noble work is at first impossible.
[ترجمه گوگل]هر کار شریفی در ابتدا غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]هر کار شریفی در ابتدا غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشرافی (صفت)
patrician, aristocratic, noble, bon ton, silk-stocking

سخاوتمند (صفت)
noble, big-hearted, charitable, munificent, bounteous, lavish, magnanimous, free-handed, great-hearted, forgiving, open-handed, high-minded, large-hearted, whole-souled

نجیب (صفت)
nice, genteel, gentle, meek, noble, decent, bland, sobersided

اصیل (صفت)
original, pure, genteel, wellborn, noble, blue-blooded, pure-bred, thoroughbred, ingenuous, highbred, highborn, unfeigned

ازاده (صفت)
liberal, noble, catholic, tolerant, free-hearted

خاص (صفت)
own, private, noble, specific, characteristic, privileged, elect, select, special, particular, peculiar, gently born

با شکوه (صفت)
stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

خوش طینت (صفت)
honorable, noble, honourable, high-hearted, high-minded, high-souled, straight-arrow, well-doing

شریف (صفت)
honorable, patrician, noble, honourable

خوش ذات (صفت)
noble

انگلیسی به انگلیسی

• person of noble rank; aristocrat
aristocratic; honored; morally upstanding, righteous
someone who is noble is honest, brave, and unselfish, and deserves admiration and respect.
if someone is noble they belong to a high social class and have a title. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. every noble in the land wanted to marry the king's daughter.
something that is noble is very impressive in quality or appearance.

پیشنهاد کاربران

Generally, the value of Ecorr represents the corrosion susceptibility. So,
the nobler Ecorr means that a material is difficult to initiate corrosion. The EPit reflects the resistance
against occurrence of local damage on the protective film [23]. The hihger EPit suggests that permanent
...
[مشاهده متن کامل]

damage cannot occur at the passive film, when low electrochemical voltages applied. Formation of
protective layer at a low passivation current density can effectively prevent further corrosion at higher
current densities [24]. So, the Ip is regard as a positive indicator for uniform corrosion resistance

لطفا با nobel و nobel prize نوبل و جایزه نوبل اشتباه نشه
بنام مادر ایران ویچ، ایران شَتْر ( Ēranšatr ) ، اِیران شهر ( Ērān - šahr ) !

( noble ) = ( righteous ) = ( virtuous ) = ( aristocratic ) :
اندر زبان پهلوی هم سنگ این واژه هست= ( Ēr ) = ( 𐬉𐬭. ) =اِیر: این پاژنام به کسی نامیده میشود که دارای ویژگی هایی هم چون: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک باشد که این ویژگی ها همواره ایرانیان خاوند ( صاحب ) آنها بودند، هرآینه پیش از آمدن اندیکشده ی هلنیستهای یونانی، تازیان، مُغُولان.
...
[مشاهده متن کامل]

( Ērānvich ) : ( 𐬉𐬭𐬁𐬥𐬬𐬌𐬗. ) اِیران ویچ: اِیران:سرزمین ایرانیان یا آریاییان.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : nobility / noble
✅️ صفت ( adjective ) : noble
✅️ قید ( adverb ) : nobly
معنای اصلیش نجیب میشه و دیگر معانی شامل
شریف / اصیل / اشرافی / باشکوه هستن
اخلاقی، اخلاق مدارانه
ممتاز
شرافتمندانه
اشرافی
قیمتی
شریف نجیب
اشرافی
Noun - countable :
عضوی از بالاترین طبقات اجتماعی که معمولا با القابی مانند : Duke , Countess و . . . از آنها نام برده می شود.
انسان خوش ذات و شریف
گرامی ، شریف
اصیل، شریف
We're gonna teach you soldiering, the world's noblest profession
ما میخوایم شما رو سرباز کنیم، اصیل ترین حرفه جهان
باشکوه
Lions are noble
شیرها باشکوه هستن
والا - مهم
شیمی : بی اثر، نجیب. بدون واکنش

در حالت اسم یعنی اشراف زاده. شخصی که به لحاظ اجتماعی در جامعه بالا ست
آزاده ، باشکوه ، نجیب، اصیل، شریف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس