انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
غیرقابل انجام / ممنوع / شکست خورده / بی نتیجه
در زبان محاوره ای:
نشدنیه، نمی گیره، بی خیاله، جواب نمی ده، نمی شه رفت سراغش
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( صفت – تصمیم گیری ) :**
چیزی که قابل اجرا نیست، رد شده، یا به دلایل مختلف غیرممکنه
مثال: That plan is a no - go—it’s too risky.
اون برنامه شدنی نیست—خیلی ریسکیه.
2. ** ( اسم – موقعیت ممنوع ) :**
منطقه یا شرایطی که ورود یا اقدام در اون ممنوع یا خطرناکه
مثال: The alley is a no - go after dark.
اون کوچه بعد از تاریکی ممنوعه.
3. ** ( فنی یا اداری ) :**
در تست ها یا بررسی ها، برای چیزی که رد شده یا استاندارد رو نگذرونده
مثال: The prototype was a no - go in the final test.
نمونه ی اولیه تو تست نهایی رد شد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
impossible – off - limits – rejected – failed – forbidden – not allowed
غیرقابل انجام / ممنوع / شکست خورده / بی نتیجه
در زبان محاوره ای:
نشدنیه، نمی گیره، بی خیاله، جواب نمی ده، نمی شه رفت سراغش
________________________________________
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( صفت – تصمیم گیری ) :**
چیزی که قابل اجرا نیست، رد شده، یا به دلایل مختلف غیرممکنه
مثال: That plan is a no - go—it’s too risky.
اون برنامه شدنی نیست—خیلی ریسکیه.
2. ** ( اسم – موقعیت ممنوع ) :**
منطقه یا شرایطی که ورود یا اقدام در اون ممنوع یا خطرناکه
مثال: The alley is a no - go after dark.
اون کوچه بعد از تاریکی ممنوعه.
3. ** ( فنی یا اداری ) :**
در تست ها یا بررسی ها، برای چیزی که رد شده یا استاندارد رو نگذرونده
مثال: The prototype was a no - go in the final test.
نمونه ی اولیه تو تست نهایی رد شد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
بی فایده - بیخود
ممنوعه
غیرممکن؛ ناامیدکننده؛ ممنوع؛ مجاز نبودن؛ قابل قبول نبودن؛ لغو شدن؛ عقیم ماندن؛ مجاز به ادامه نبودن؛ بی ثمر؛ بی حاصل؛ بی فایده؛ بیهوده؛ عبث؛ عقیم
... [مشاهده متن کامل]
دوباره سعی کردم استارت بزنم اما بی ثمر بود.
شلوارک اینجا ممنوع است - باید شلوار و کفش بلند بپوشید.
پرتاب فضایی سه شنبه لغو شد ( عقیم ماند یا مجاز نیست ) آماده ی رفتن یا ادامه ی راه نیست.
ریچارد: بازرس!
بازرس یاپ: خوب، آقا، بفرمایید ببینم موضوع چیه؟
ریچارد ( عمدا ) : من پدرم را کشتم.
بازرس یاپ ( با لبخند ) : غیر ممکنه قربان.
ریچارد: چی؟
بازرس یاپ: نه، آقا، این ایده خریدار نداره ( این ایده کار نمیکنه یا این حرف غیر عملی است ) . من می دونم که شما به خانم به ظاهر خوبتان خیلی علاقه دارید - تازه ازدواج کرده و از اینجور حرف ها. اما، به صراحت بگم، این که به خاطر یک زن بد، گردن خود را در طنابِ چوبه ی دار قرار دهید، فایده ای ندارد. اگرچه او ظاهر خوبی دارد.
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #قهوه ی تلخ، # اثر آگاتا کریستی

به معنای غیرممکن بودن، نشدنی بودن یا یه جورایی فایده ای نداشتن هست.
مثلا:
... [مشاهده متن کامل]
ساعت ها تلاش کردن تاراضیش کنن از پشت بوم بیاد پایین، اما فایده ای نداشت!
یه جاهاییم می شه اون رو معادل ممنوع بودن دونست.
مثلا:
پوشیدن شلوارک اینجا ممنوعه، باید کفش و شلوار بلند بپوشین.
منظقه ممنوعه