بی محابا و بی هیچ غایتی
تمومی به نظر نمیاد
1_تمامی نداره 2_بدون راه حل، بی پاسخ. . . از صبح دارم روش کار میکنم اما بی فایدست!
تمومی نداره
There's no end in sight: معلوم نیست کی تموم می شه
There is no end in sight to this heat wave:
این موج گرما معلوم نیست کی تموم می شه.
این موج گرما معلوم نیست کی تموم می شه.
ته کاری یا چیزی پیدا نبودن یا بی فرجام ، در جا زدن
ی فیلم هم سال ۲۰۰۷در باره حمله آمریکا به عراق ساخته شد انتقادی البته ،
Oh, it's no sight for a lady
اه، نه کار مناسبی برای یک خانم نیس
یا مثلاً در دریا سرگردان هیچ منظره آیی هیچ خشکی نمی بینی
بهش میگن
No end in sight
ی فیلم هم سال ۲۰۰۷در باره حمله آمریکا به عراق ساخته شد انتقادی البته ،
اه، نه کار مناسبی برای یک خانم نیس
یا مثلاً در دریا سرگردان هیچ منظره آیی هیچ خشکی نمی بینی
بهش میگن
بی فرجام
بی پایان