nitpick

/ˈnɪtˌpɪk//ˈnɪtˌpɪk/

ایراد (بیجا) گرفتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: nitpicks, nitpicking, nitpicked
مشتقات: nitpicking (adj.), nitpicker (n.), nitpicking (n.)
• : تعریف: to be excessively concerned with or critical of small details or faults.
مشابه: carp, cavil, criticize, haggle

جمله های نمونه

1. A lot of nit-picking was going on about irrelevant things.
[ترجمه گوگل]در مورد چیزهای بی ربط، کله پاچه های زیادی در جریان بود
[ترجمه ترگمان]یه عالمه چیزای دیگه هم که مربوط به مسائل مربوط به نامربوط میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You shouldn't nitpick, I had done my best.
[ترجمه گوگل]نبايد غر بزني، من تمام تلاشم را كرده بودم
[ترجمه ترگمان]تو نباید این کار را بکنی، من بهترین کار را کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I can get down to nitpicking detail, I am pretty fussy about certain things.
[ترجمه گوگل]من می توانم به جزئیات دقیق بپردازم، من در مورد برخی چیزها بسیار دمدمی مزاج هستم
[ترجمه ترگمان]من می تونم به جزئیات این موضوع پی ببرم و راجع به مسائل خاصی ایراد می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you spent less time nitpicking, you'd get more work done.
[ترجمه گوگل]اگر زمان کمتری را صرف نیش زدن کرده باشید، کار بیشتری انجام خواهید داد
[ترجمه ترگمان]اگر وقت کمتری صرف nitpicking می کردی کار بیشتری انجام می دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Soames was getting impatient with his daughter's constant nitpicking.
[ترجمه گوگل]سومز نسبت به نیش زدن مداوم دخترش بی تاب می شد
[ترجمه ترگمان]سومز بیش از پیش بی قرار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And finally, the bottom line, is the budget approved without long delay and nit-picking?
[ترجمه گوگل]و در آخر اینکه آیا بودجه بدون تأخیر طولانی تصویب می شود؟
[ترجمه ترگمان]و در نهایت، خط پایین، بودجه مورد تایید بدون تاخیر طولانی و انتخاب مجدد است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Critics point out the nit-picking thoroughness which legal authorities in the Republic so often bring to bear on extradition requests.
[ترجمه گوگل]منتقدان به دقت دقیقی اشاره می کنند که مقامات قانونی در جمهوری اغلب در مورد درخواست های استرداد اعمال می کنند
[ترجمه ترگمان]منتقدان به این موضوع اشاره می کنند که مقامات قانونی در جمهوری خواهان رسیدگی به درخواست های استرداد مجرمین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yet it hesitates, and takes refuge in nit-picking.
[ترجمه گوگل]با این حال مردد می شود و به گردگیری پناه می برد
[ترجمه ترگمان]با این حال، تردید می کند، و به این فکر می کند که …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Today the old-fashioned kind of graft mostly gets stamped on by a fiercely nit-picking bureaucracy.
[ترجمه گوگل]امروزه نوع قدیمی پیوند عمدتاً توسط یک بوروکراسی شدیداً تند تیز کوبیده می شود
[ترجمه ترگمان]امروزه، این نوع پیوند کهنه اغلب توسط یک تکه کاغذ گیر پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most businesses, especially small businesses, can not afford to squander vast sums of money on such refined legalistic nit-picking.
[ترجمه گوگل]اکثر کسب و کارها، به ویژه مشاغل کوچک، نمی توانند مبالغ هنگفتی از پول را برای چنین تصمیم گیری قانونی هدر دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کسب و کارها، به خصوص کسب و کاره ای کوچک، نمی توانند مبالغ هنگفتی پول صرف خرید و فروش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've had enough of your constant nit-picking. Why can't you say something encouraging?
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی از نیت چیدن مداوم شما خسته شدم چرا نمی توانید چیزی دلگرم کننده بگویید؟
[ترجمه ترگمان]من به اندازه کافی تو رو گیر اوردم چرا تو نمی تونی یه چیزی دلگرم کننده به من بگی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She finally nitpicked colours again.
[ترجمه گوگل]او بالاخره دوباره رنگ ها را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]او بالاخره رنگ ها را دوباره کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Go to nitpick, the more shortcomings are, We can say why not like him.
[ترجمه گوگل]برو به nitpick، کاستی ها بیشتر می شود، می توان گفت چرا او را دوست نداشته باشیم
[ترجمه ترگمان]به to بروید، کاستی های بیشتری وجود دارد، ما می توانیم بگوییم چرا او را دوست نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When I want to nitpick nowadays, I just keep in mind that if I want to go to the trouble of offering unrequested advice, I might as well suggest I do it myself.
[ترجمه گوگل]وقتی می‌خواهم این روزها خوب کار کنم، فقط به خاطر می‌آورم که اگر می‌خواهم در ارائه مشاوره ناخواسته به دردسر بیفتم، ممکن است پیشنهاد کنم که خودم این کار را انجام دهم
[ترجمه ترگمان]حالا که دلم می خواهد این روزها به nitpick بروم، فقط به این فکر می کنم که اگر بخواهم تو را به دردسر بیندازم، شاید بهتر باشد خودم این کار را بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pay obsessive attention to petty flaws or details

پیشنهاد کاربران

Split hair
Nitwit : خنگ - نادان
Nit : تخم شپش - رشک ( اینجا یعنی خیلی خیلی کوچک )
Nitpick: گیر دادن به مسائل خیلی کوچک و بی اهمیت
مته به خشخاش گذاشتن
مو را از ماست کشیدن
پیله کردن - ایراد بیجا گرفتن
A: You will have a love affair that will rock your world.
B: It's certainly Zolleikha.
C: Who is she?
B: The sexy one.
. . .
D: Dr. Johnson.
...
[مشاهده متن کامل]

You saw the patient in bed 38?
A: I visited her this morning, she was doing well.
D: But she's pretty bad now.
A: How so?
D: Jaundice and high fever.
A: Impossible.
Perhaps, it's due to her cholecystitis?
D: I'm saying high fever.
It's because of the blood.
The infected blood that we got from that bastard Sameri.
This is not his first time.
B: Just a moment. I want to talk to you.
. . .
C: Why is nitpicking so much?
حادثه ای عاشقانه برای شما رخ میدهد که دنیاتان را سخت تکان خواهد داد.
حتماً زلیخاست.
زلیخا دیگه کیه؟
کمر باریکه. . . 🙂
. . .
دکتر جانسون
مریض تخت ۳۸ امروز دیدین؟
امروز صبح ویزیتش کردم. حالش خیلی خوب بود.
اما الان افتضاحه.
چطور مگه؟
یرقان و تب شدید.
عجیبه. . .
دکتر، مال cholecystitisش نباشه؟
میگم تب داره.
از خون ه.
خون های آلوده این مرتیکه دئیوس سامری.
این دفعه اول دوم ش که نیست.
وحید صبر کن کار ت دارم.
. . .
این بابا هم سخت به این ( سامری ) پیله کرده هااا. .

خرده‎ گیری کردن
موشکافی کردن
گیر دادن

گیر دادن به جزئیات

بپرس