nipping

/ˈnɪpɪŋ//ˈnɪpɪŋ/

معنی: تند، سرد، گزنده
معانی دیگر: گاز گیر، نیشگون گیر، گیرانداز، (به ویژه هوا) سرد، سوز دار

جمله های نمونه

1. He's nipping away some branches from the trees.
[ترجمه گوگل]او در حال کندن چند شاخه از درختان است
[ترجمه ترگمان]چند شاخه از درخت ها را گاز می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The postman ran away with the dog nipping at his heel.
[ترجمه گوگل]پستچی در حالی که سگ پاشنه پاش را نیش می زد فرار کرد
[ترجمه ترگمان]نامه رسان با the سگی که روی پاشنه پایش بود فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dog was nipping at her ankles.
[ترجمه ناشناس] سگ قوزک پایش را گاز کوچیکی گرفت
|
[ترجمه گوگل]سگ به قوزک پاهایش نیش می زد
[ترجمه ترگمان]سگ به قوزک پایش ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's nipping when I came in.
[ترجمه گوگل]وقتی من اومدم داره اخم میکنه
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد می شوم، خیلی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ravenous little blood-suckers were nipping at our ankles and crawling in through the eyelets of our boots.
[ترجمه گوگل]خونخوارهای کوچولو درنده، قوزک پاهایمان را می کوبیدند و از لای چشمک های چکمه هایمان می خزیدند
[ترجمه ترگمان]تشنه خون تشنه و گرسنه، روی قوزک پایمان گیر کرده بودند و از سوراخ های بند کفش های ما به درون می خزیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was probably always nipping down to Underwoods for a few grams of thallium.
[ترجمه گوگل]او احتمالاً همیشه برای چند گرم تالیم به آندروودز می خورد
[ترجمه ترگمان]اون احتمالا همیشه برای چند گرم of \"thallium\" به \"Underwoods\" ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This month he offers some suggestions on nipping all of them in the bud.
[ترجمه گوگل]در این ماه او پیشنهاداتی برای حذف همه آنها در جوانی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در این ماه پیشنهادهایی مبنی بر این که همه آن ها را در نطفه خفه می کند، ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Keep the plants covered to keep frost from nipping them.
[ترجمه گوگل]گیاهان را پوشیده نگه دارید تا یخ زدگی آنها را نگیرد
[ترجمه ترگمان]گیاهان را پوشیده نگه می دارند تا برف را از them نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The weather was deathly cold, the frost nipping at every part of our exposed flesh.
[ترجمه گوگل]هوا بسیار سرد بود، یخبندان تمام قسمت‌های گوشت در معرض ما را فرو می‌برد
[ترجمه ترگمان]هوا به طرز مرگباری سرد بود، و یخ بندان هر قسمت از گوشت our را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a grey squirrel nipping up and down a hazel tree near the stream.
[ترجمه گوگل]یک سنجاب خاکستری در نزدیکی رودخانه درخت فندقی را بالا و پایین می کرد
[ترجمه ترگمان]یک سنجاب خاکستری روی یک درخت فندق در کنار نهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This stupid dog keeps nipping at my ankles.
[ترجمه گوگل]این سگ احمق مدام به قوزک پاهای من نیش می زند
[ترجمه ترگمان]این سگ احمق به قوزک پایم ضربه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If a fellow is capable of nipping across a field surely it is his inalienable right to do so?
[ترجمه گوگل]اگر کسی قادر باشد که در یک مزرعه بچرخد، مطمئناً این حق مسلم اوست که این کار را انجام دهد؟
[ترجمه ترگمان]اگر یک نفر قادر باشد به یک زمین بخورد، حق مسلم اوست که این کار را بکند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our small cafe has been nipping at the heels of the large coffee chains.
[ترجمه گوگل]کافه‌ی کوچک ما از زنجیره‌های بزرگ قهوه‌خوری غم‌انگیز است
[ترجمه ترگمان]کافه کوچک ما بر پاشنه زنجیره ای بزرگ قهوه نوک می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

سرد (صفت)
algid, cold, cool, chilled, chilly, standoff, fresh, standoffish, arctic, distant, nipping, wintry, raw

گزنده (صفت)
piquant, biting, nipping

انگلیسی به انگلیسی

• pinching; nibbling
biting; pinching; pungent, hot

پیشنهاد کاربران

بپرس