nimbly


بچابکی، بزیرکی

جمله های نمونه

1. Sabrina jumped nimbly out of the van.
[ترجمه گوگل]سابرینا سریع از ون پرید
[ترجمه ترگمان]سابرینا با چابکی از ون بیرون پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whitlock clambered over the fence and landed nimbly on his feet.
[ترجمه گوگل]ویتلاک از حصار بالا رفت و با زیرکی روی پاهایش فرود آمد
[ترجمه ترگمان]ویت لاک از حصار بالا رفت و با چابکی روی پاهایش فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He did it nimbly, his feet scarcely touching the narrow steel treads.
[ترجمه گوگل]او این کار را زیرکانه انجام داد و پاهایش به سختی به آج های فولادی باریک برخورد می کرد
[ترجمه ترگمان]او این کار را با چابکی انجام داد، پاهایش به زحمت به the باریک فلزی دست می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Who would notice a little fly buzzing around nimbly?
[ترجمه گوگل]چه کسی متوجه می شود که یک مگس کوچک به سرعت در اطراف وزوز می کند؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی متوجه یک مگس کوچک می شود که دور و برش پرسه می زند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After jumping nimbly from the freight car she closed the door, picked up her holdall, and hurried towards the fence.
[ترجمه گوگل]پس از پریدن سریع از واگن باری، در را بست، چمدانش را برداشت و با عجله به سمت حصار رفت
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه از واگن باری پایین جست، در را بست و جعبه holdall را برداشت و با عجله به طرف حصار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Doctor hopped nimbly forward, careful not to disturb the fragile balance of what remained of the structure.
[ترجمه گوگل]دکتر با احتیاط به جلو پرید و مراقب بود تعادل شکننده ساختار باقی مانده را به هم نزند
[ترجمه ترگمان]دکتر با چابکی جلو آمد و مراقب بود که تعادل شکننده باقیمانده چیزی را که باقی مانده بود به هم نزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The hand also can change nimbly, one day suddenly discovered, in her hand grasps a small thing, wants to put toward the mouth in time, do not make much ado about nothing.
[ترجمه گوگل]دست همچنین می تواند به طرز زیرکانه ای تغییر کند، یک روز ناگهان کشف شد، در دست او یک چیز کوچک را می گیرد، می خواهد به موقع به سمت دهان بگذارد، درباره هیچ چیز زیاد هیاهو نکنید
[ترجمه ترگمان]این دست هم می تواند با زیرکی تغییر کند، یک روز ناگهان کشف شد، در حالی که یک چیز کوچک را به چنگ می آورد، می خواهد به موقع به دهان بیاید، هیچ کاری انجام ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sly fox nimbly eluded the dogs.
[ترجمه گوگل]روباه حیله گر با زیرکی از سگ ها فرار کرد
[ترجمه ترگمان]روباه مکار به چابکی از سگ ها می گریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr. Cao also nimbly picked himself up and asked again, " What happened? "
[ترجمه گوگل]آقای کائو نیز زیرکانه خود را بلند کرد و دوباره پرسید: "چی شده؟"
[ترجمه ترگمان]اقای cao هم با چابکی خودش را جمع و جور کرد و دوباره پرسید: چی شده؟ \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mouse ran nimbly up the horse's leg.
[ترجمه گوگل]موش به سرعت روی پای اسب دوید
[ترجمه ترگمان]موش به چابکی از پای اسب بالا دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nimbly he climbed to the top of the tree.
[ترجمه گوگل]زیرکانه به بالای درخت رفت
[ترجمه ترگمان]سپس از بالای درخت بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He dodged nimbly behind a tree.
[ترجمه گوگل]با زیرکی از پشت درخت طفره رفت
[ترجمه ترگمان]او با چابکی پشت یک درخت جاخالی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Uncle George quickly descended the ladder and nimbly stepped aboard.
[ترجمه گوگل]عمو جورج به سرعت از نردبان پایین آمد و زیرکانه سوار شد
[ترجمه ترگمان]عمو جورج به سرعت از نردبان پایین آمد و با چابکی داخل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. So he took off his clothes nimbly and dived into the cold with a splash.
[ترجمه گوگل]بنابراین لباس هایش را زیرکانه درآورد و با آب و هوا در سرما فرو رفت
[ترجمه ترگمان]بنابراین او لباس هایش را از تن درآورد و با شلپ شلپ در سرما فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• agilely; gracefully, lightly; keenly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : nimbleness
✅️ صفت ( adjective ) : nimble
✅️ قید ( adverb ) : nimbly

بپرس