[ترجمه گوگل] سهم بخل [ترجمه ترگمان] سهم niggardly از خود نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. niggardly praise
تعریف ممسکانه
2. a niggardly sum
مبلغ قلیل
3. the most niggardly man in all of gillan
خسیس ترین مرد در سرتاسر گیلان
4. Forced by hunger, he worked for the most niggardly pay.
[ترجمه گوگل]او به اجبار از گرسنگی، با بخلترین دستمزد کار میکرد [ترجمه ترگمان]او به زور از گرسنگی جان می گرفت و برای the niggardly کار می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Congress has ever been niggardly when little or no evidence of electoral sentiment is presented to justify more generous appropriations.
[ترجمه جواد کیهان] هر گاه حس مشارکت در انتخابات اندک بوده کنگره نیز در صرف هزینه بیشتر در راستای برگزاری آن قناعت به خرج داده
|
[ترجمه گوگل]زمانی که شواهد کمی از احساسات انتخاباتی برای توجیه تخصیصهای سخاوتمندانهتر ارائه میشود، کنگره همیشه بخل ورزیده است [ترجمه ترگمان]در زمانی که هیچ مدرکی از احساسات انتخاباتی برای توجیه تخصیص بودجه اختصاص داده نشده است، کنگره به هیچ وجه به این کار دست نیافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Banks have been niggardly in approving loans.
[ترجمه گوگل]بانکها در تصویب وامها بیتوجه بودهاند [ترجمه ترگمان]بانک ها در تایید این وام ها خست به خرج داده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She was not niggardly in praising " Maoism " and Mao.
[ترجمه گوگل]او در ستایش «مائوئیسم» و مائو بخل ورزید [ترجمه ترگمان]در ستایش \"Maoism\" و \"مایو\" خست به خرج نداد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Forced by hunger, I worked for niggardly pay.
[ترجمه گوگل]به اجبار گرسنگی، با دستمزد بخل کار می کردم [ترجمه ترگمان]به زور از گرسنگی کار می کردم و برای niggardly کار می کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The niggardly husband never gave her enough money for food.
[ترجمه گوگل]شوهر خسیس هرگز پول کافی برای غذا به او نداد [ترجمه ترگمان]شوهر niggardly برای غذا به اندازه کافی پول به او نمی داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was made to be niggardly and reckless.
[ترجمه گوگل]او ساخته شده بود که بخل و بی پروا باشد [ترجمه ترگمان]او مجبور شده بود که niggardly و reckless باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He is not niggardly of praise.
[ترجمه گوگل]او بخل و ستایش نیست [ترجمه ترگمان]او در ستایش و ستایش نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You must sacrifice your poor, squawking, niggardly individuality.
[ترجمه گوگل]شما باید فردیت فقیرانه، خروشان و بخل خود را قربانی کنید [ترجمه ترگمان]تو باید poor را فدا کنی و individuality را کم کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He is niggardly with his money.
[ترجمه گوگل]او با پولش بخل می کند [ترجمه ترگمان]او از پول خود در دست است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• in a stingy or cheap manner someone who is niggardly is not very generous, either with money or with praise.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Unwilling to spend or give; miserly 💰🫣 🔍 مترادف: Stingy ✅ مثال: His niggardly ways made him unpopular with his coworkers.
چشم تنگ تنگ نظر
niggardly = mean = miserly = inadequate Their miserly offer is unlikely to be accepted. ( پیشنهاد ناچیز اونها بعیده که پذیرفته بشه )