صفت ( adjective )
حالات: niftier, niftiest
حالات: niftier, niftiest
• : تعریف: (informal) attractive, stylish, admirable, or cleverly contrived.
- I wish I could think of a nifty invention that would make me a lot of money.
[ترجمه n_koata] ایکاش میتونستم به یک اختراع کاربردی فکر کنم که میتونست برام پول زیادی جور کنه|
[ترجمه گوگل] ای کاش می توانستم به یک اختراع خوب فکر کنم که پول زیادی برایم به همراه داشته باشد[ترجمه ترگمان] ای کاش می تونستم به یه اختراع nifty فکر کنم که باعث میشه پول زیادی بدست بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That's a nifty hat you're wearing!
[ترجمه گوگل] این یک کلاه زیباست که سرت هستی!
[ترجمه ترگمان] کلاه قشنگیه که پوشیدی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کلاه قشنگیه که پوشیدی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید