معنی: خویش و قوم مونی، دختر برادر یا خواهر و غیرهمعانی دیگر: دختر برادر، (مونث) برادرزاده، دختر خواهر، (مونث) خواهر زاده، دختر خواهرزن یا دختر خواهر شوهر یا دختر برادر زن یا دختر برادر شوهر، خویش و قوم مونک
• : تعریف: a daughter of one's brother or sister, or of one's brother-in-law or sister-in-law.
جمله های نمونه
1. Mary bequeathed half of the company to her niece.
[ترجمه حسین] مری نیمی از شرکت را به خواهرزاده اش داده است
|
[ترجمه گوگل]مری نیمی از شرکت را به خواهرزاده اش وصیت کرد [ترجمه ترگمان]مری نیمی از شرکت را به برادرزاده خود واگذار کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She pretended she was his niece.
[ترجمه Ff] او تظاهر کرد که
|
[ترجمه شان] آن زن وانمود میکرد ( تظاهر می کرد ) او خواهر زاده اش است.
|
[ترجمه گوگل]وانمود کرد که خواهرزاده اوست [ترجمه ترگمان]وانمود می کرد که برادرزاده اش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She only sees her niece occasionally, so she showers her with presents when she does.
[ترجمه درسا] اوفقط گاهی خواهر زاده اش رامی بیند بنابراین هر وقت او را می بیند به او هدیه می دهد
|
[ترجمه گوگل]او فقط گاهی اوقات خواهرزادهاش را میبیند، بنابراین وقتی میبیند، او را با هدایایی دوش میدهد [ترجمه ترگمان]فقط گاهی فانی را می بیند، به همین دلیل هر وقت که بخواهد او را با هدایا می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. One of the candidates was the manager's niece, and surprise, surprise, she got the job.
[ترجمه N] یکی از نامزدها خواهرزاده مدیر بود وبا کمال تعجب دریافت که او این کار را انجام داده است
|
[ترجمه شان] یکی از کاندیدا های ( احراز شغل ) خواهر زاده مدیر بود، و شگفتا، شگفتا که آن کار را گرفت ( به دست آورد.
|
[ترجمه گوگل]یکی از کاندیداها خواهرزاده مدیر بود و با تعجب، او این کار را پیدا کرد [ترجمه ترگمان]یکی از نامزدها خواهرزاده مدیر بود و با کمال تعجب دریافت که او این کار را انجام داده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He adopts his niece as his heiress.
[ترجمه گوگل]او خواهرزاده خود را به عنوان وارث خود پذیرفته است [ترجمه ترگمان]برادرزاده اش را به عنوان وارث خود انتخاب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. My niece was left in my trust for the weekend.
[ترجمه گوگل]خواهرزاده ام برای آخر هفته در امانت من مانده بود [ترجمه ترگمان]خواهر زاده من برای آخر هفته به من سپرده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. My niece is impossible when she's tired - you can't do anything to please her.
[ترجمه گوگل]خواهرزاده من وقتی خسته است غیرممکن است - شما نمی توانید کاری برای خوشحال کردن او انجام دهید [ترجمه ترگمان]وقتی خسته شد، خواهرزاده من غیر ممکن است - تو نمی توانی کاری برای خوشایند او بکنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I bought my niece one of those toy dogs on wheels.
[ترجمه گوگل]من یکی از آن سگ های اسباب بازی چرخ دار را برای خواهرزاده ام خریدم [ترجمه ترگمان]من یکی از اون سگ های اسباب بازی رو واسه چرخ و فلک خریدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He looked affectionately at his niece.
[ترجمه گوگل]با محبت به خواهرزاده اش نگاه کرد [ترجمه ترگمان]با مهربانی به برادرزاده اش نگاه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He has a pretty niece.
[ترجمه زهرا] اون یک خواهرزاده زیبا دارد
|
[ترجمه گوگل]او یک خواهرزاده زیبا دارد [ترجمه ترگمان] اون یه خواهرزاده خوشگل داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. My niece is a little devil.
[ترجمه گوگل]خواهرزاده من یک شیطان کوچک است [ترجمه ترگمان] خواهرزاده من یه شیطون فسقلی - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My niece was showing me all the tricks that she's learned to do with her new magic set.
[ترجمه گوگل]خواهرزاده ام تمام ترفندهایی را که با مجموعه جادویی جدیدش یاد گرفته بود به من نشان می داد [ترجمه ترگمان]خواهرزاده من تمام the را که او با جادوی جدیدش یاد گرفته بود به من نشان می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She left her whole estate to her niece.
[ترجمه گوگل]او تمام دارایی خود را به خواهرزاده اش واگذار کرد [ترجمه ترگمان]تمام املاک را برای برادرزاده اش به جا گذاشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She's his niece, from what I can gather.
[ترجمه گوگل]او خواهرزاده اوست، از آنچه من می توانم جمع آوری کنم [ترجمه ترگمان]او برادرزاده اوست، از چیزهایی که می توانم جمع کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She left her entire estate to her niece.
[ترجمه گوگل]او تمام دارایی خود را به خواهرزاده اش واگذار کرد [ترجمه ترگمان] اون کل دارایی هاش رو به برادرزاده ش منتقل کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خویش و قوم مونی (اسم)
niece
دختر برادر یا خواهر و غیره (اسم)
niece
انگلیسی به انگلیسی
• daughter of one's brother or sister your niece is the daughter of your sister, brother, sister-in-law, or brother-in-law.
پیشنهاد کاربران
Family members uncle عمو دایی aunt عمه خاله cousin دختر یا پسر خاله ، دختر یا پسر عمه ، دختر یا پسر عمو ، دختر یا پسر دایی niece دختر ِ خواهر یا برادر nephew پسر ِ خواهر یا برادر grand son نوه ی پسری ... [مشاهده متن کامل]
grand daughter نوه ی دختری step mother مادر خوانده step father پدر خوانده step sister ناخواهری step brother نابرادری half brother برادر ناتنی half sister خواهر ناتنی parent والدین grand father پدر بزرگ grand mother مادر بزرگ
خواهر زاده یا برادر زاده ( مونث )
niece ( n ) ( nis ) =the daughter of your brother or sister; the daughter of your husband's or wife's brother or sister
Niece برای خواهر و برادر زاده مونث هست و Nephew برای خواهر و برادر زاده مذکر هست