علاقمندان به محتوای گفت و شنود نیکودموس و ایسا و آشنا به زبان آلمانی میتوانند ( مشروط بر اینکه بخواهند ) عبارت زیر را در جستجوگر گوّگل ( go o gle : گو او گله، ات را ) تایپ کنند و سپس به سایت دانشگاه اینسبروک مراجعه نمایند:
... [مشاهده متن کامل]
was hat Jesus zu Nikodemus gesagt
اولین سایت :
Das Evangelium nach Johannes
Universitaet von Innsbruck
Kapitel 3, 1 تا 3, 36 ؛ بخش یا فصل ۳ از فِرز یا آیه ی ۱ تا ۳۶.
شاید مفید، ثمربخش و راهگشا باشد بدانیم که نام ایسا ( Isa ) در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه آبراهام یا ابراهیم و اجداد سومری و فارسی زبان وی، یک بینش و باور حقیقی و به شکل تفکیکی " ای سا " تلفظ و بیان میشده و مخفف《این سا》بوده به معنای شبیه، مثل و یا مانند این. یعنی یکی بودن آفریدگار کائنات و خود کائنات. آبراهام یا ابراهیم، آن بینش و باور حقیقی را بصورت مصغر یا کوچک شده به یک نام تبدیل کرده و آنرا بر روی فرزند دوم خود با سارا به شکل ایسا اک نهاده است به معنای ایسای کوچک. یعنی پروردگار یا آفریدگار جهان در یکی از حالت ها یا قالب های جزئی و فراوان خود شبیه آن فرزند می باشد.
ماریا یا مریم مادر ایسا حدود دو هزار سال بعد، به این فکر و خیال و تصور اشتباه آمیز رسیده است که منظور پدر بزرگ آبراهام از انتخاب این نام برای فرزند دوم خود با سارا به شکل ایسا اک یا ایسای کوچک این بوده که در آینده ایسای بزرگ، ناجی و شفابخش، مسیا، ماشیاخ وعده داده شده از طرف انبیا قوم یهود از مادر متولد خواهد شد.
نکته بسیار مهم برای خود ما ایرانیان امروز و آینده اینست که واقف و آگاه و بیدار و هوشیار گردیم و بدانیم که تلفظ نام های ( نام انسان ها، سرزمین ها، اقوام، فرمانروایان و عناوین و القاب یا لقب های آنان ) مندرج در تَورای قوم یهود بهمراه پیوست های آن تحت عنوان عهد، پیمان و یا وصیت نامه قدیم و در ایوانگی های چهارگانه یا اناجیل اربعه بهمراه پیوست های آن تحت عنوان عهد، پیمان و یا وصیت نامه جدید و عهد قدیم و جدید در یک جلد تحت عنوان بی بِل و بای بِل اقوام مسیحی بدون علت و دلیل در قرآن تغییر و تحول نیافته اند بلکه هدفمند. حال یا از طرف الله و به امر و خواست وی و در قالب وحی از طریق جبرئیل ( همان گابریئل ماریائی یا مریمی ) به گوش سر و دل مبارک پیامبر اسلام ابلاغ گردیده یا از طرف خود وی و ادیبان و شاعران و حکیمان عرب در اطراف وی منجمله سلمان پارسی.
مثال: نوآه، آبراهام، ایسمااِل یا ایسماایل، ایساّک، ایساو، جاکوب، . . . . . ایسا، ایوانگی . . .
به نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، عیسو، یعقوب، . . . . عیسی، انجیل . . .
در آن گفتگوی شبانه و پنهانی مطمئنن و یقینن، ایسا از کلمه ی یهوه استفاده نکرده بلکه آبَّا به شکل آبابا یعنی بابا یا پدر آسمانی و همچنین کلمه ی روح را به کار نبرده بلکه روآخ یا روآه مندرج در تَورا در داستان آدم و حوا، که فارسی - آرامی بوده اند به معنای نوسانات دَم و بازدَم و معادل آن در زبان عِبری ( در اصل و ریشه به شکل اَبری ) نِفِس بوده است به معنای تنفس.
انسان امروز و آینده ( و به ویژه خود ما ایرانیان بخصوص دینداران ما ) میتواند بداند، مشروط بر اینکه بخواهد، که هر فرد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) پس از مرگ بدن تثلیثی مادی - روانی - روحی در بستر امن، ساکن، پیوسته، تجزیه ناپذیر و فراگیر زندگی بخش جان خدای حقیقی و واقعی، فقط و فقط از یک راه و به یک روش مطلق، معقول و منطقی که به خدای حقیقی و واقعی تعلق دارد، دوباره از نو از مادر در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل متولد شود و آن راه و روش عبارت است از گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن.
این عالم یا این دنیا به شکل این آسمان و این زمین و هرآنچه که بین آنهاست در طی این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی و تا پایان آن، همیشه و هربار پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸م ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و این روند شامل حال شش عالم یا دنیا به شکل شش آسمان و شش زمین دیگر و هرآنچه که بین آنهاست، میباشد. یعنی هرکدام از آنها هم همیشه و هربار پس از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده خواهند شد و از خمیر مایه ساختاری و مشترک همین دنیا ( به زبان علمی از همین جرم و انرژی و خلاء و به زبان مدرن آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی و الاهیات طبیعی و متافیزک حقیقی از خمیرمایه تثلیثی مادی - روانی - روحی در بستر امن، ساکن، پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان خدای حقیقی و واقعی ) .
ایسا نتوانسته است به این حقیقت ژرف پی ببرد و بداند که خدای حقیقی و واقعی در لحظه ی جاودانه حال و بطور موازی و همزمان از دو نوع پادشاهی، حاکمیت یا فرمانروایی برخوردار است؛ یکی دنیوی، عینی، شهودی تجربی، محسوس و ملموس، پیدا، پدیدار شده و شنونده یا فیزیکی ، کوتاه مدت، ناقص، هم بهشتی و هم جهنمی تحت تابش نور روشن پدیده ی تولد و دیگری متافیزیکی، برزخی، غیبی، ناپدیدا، بعضا پدیدار و محو شده، و بعضا پیدار نشده اما شونده، غیر تجربی، نامحسوس و ناملموس و بسیار طولانی مدت در قالب روئیا های حقیقی و روشن در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت تحت تابش نور سیاه پدیده ی مرگ و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) .
همچنین ایسا مانند موسا نتوانسته است بداند که غیر از خدای حقیقی و واقعی هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و نتوانسته است بداند که خدای حقیقی و واقعی و پیشگاه و درگاه و بارگاه و سرزمین های ملکی و ملکوتی وی بیکران و بی نهایت و یکی اند و هیچ موجود و هیچ چیزی در خارج یا بیرون از آن یا آنها نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد.
به زبان ساده و روز مره: درگاه، بارگاه یا پیشگاه خدای حقیقی و واقعی مثل قصر ها یا کاخ های حاکمان و فرمانرویان انسانی دارای حصار و دیوار و دروازه نمی باشد، طوریکه به نگهبان و آجودان یا پاسبان نیازمند باشد.
ایده کانونی یا فکر و خیال و تصور مرکزی هر آئین و دین و مذهبی بقاء نام یعنی زنده ماندن نام و نشان و اثر بنیانگذار آئین و دین و مخترع یوغ سنگین یا سبک شریعت پس از مرگ در زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ بوده است و نه بیان حقیقت.
... [مشاهده متن کامل]
اولین سایت :
Kapitel 3, 1 تا 3, 36 ؛ بخش یا فصل ۳ از فِرز یا آیه ی ۱ تا ۳۶.
شاید مفید، ثمربخش و راهگشا باشد بدانیم که نام ایسا ( Isa ) در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه آبراهام یا ابراهیم و اجداد سومری و فارسی زبان وی، یک بینش و باور حقیقی و به شکل تفکیکی " ای سا " تلفظ و بیان میشده و مخفف《این سا》بوده به معنای شبیه، مثل و یا مانند این. یعنی یکی بودن آفریدگار کائنات و خود کائنات. آبراهام یا ابراهیم، آن بینش و باور حقیقی را بصورت مصغر یا کوچک شده به یک نام تبدیل کرده و آنرا بر روی فرزند دوم خود با سارا به شکل ایسا اک نهاده است به معنای ایسای کوچک. یعنی پروردگار یا آفریدگار جهان در یکی از حالت ها یا قالب های جزئی و فراوان خود شبیه آن فرزند می باشد.
ماریا یا مریم مادر ایسا حدود دو هزار سال بعد، به این فکر و خیال و تصور اشتباه آمیز رسیده است که منظور پدر بزرگ آبراهام از انتخاب این نام برای فرزند دوم خود با سارا به شکل ایسا اک یا ایسای کوچک این بوده که در آینده ایسای بزرگ، ناجی و شفابخش، مسیا، ماشیاخ وعده داده شده از طرف انبیا قوم یهود از مادر متولد خواهد شد.
نکته بسیار مهم برای خود ما ایرانیان امروز و آینده اینست که واقف و آگاه و بیدار و هوشیار گردیم و بدانیم که تلفظ نام های ( نام انسان ها، سرزمین ها، اقوام، فرمانروایان و عناوین و القاب یا لقب های آنان ) مندرج در تَورای قوم یهود بهمراه پیوست های آن تحت عنوان عهد، پیمان و یا وصیت نامه قدیم و در ایوانگی های چهارگانه یا اناجیل اربعه بهمراه پیوست های آن تحت عنوان عهد، پیمان و یا وصیت نامه جدید و عهد قدیم و جدید در یک جلد تحت عنوان بی بِل و بای بِل اقوام مسیحی بدون علت و دلیل در قرآن تغییر و تحول نیافته اند بلکه هدفمند. حال یا از طرف الله و به امر و خواست وی و در قالب وحی از طریق جبرئیل ( همان گابریئل ماریائی یا مریمی ) به گوش سر و دل مبارک پیامبر اسلام ابلاغ گردیده یا از طرف خود وی و ادیبان و شاعران و حکیمان عرب در اطراف وی منجمله سلمان پارسی.
مثال: نوآه، آبراهام، ایسمااِل یا ایسماایل، ایساّک، ایساو، جاکوب، . . . . . ایسا، ایوانگی . . .
به نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، عیسو، یعقوب، . . . . عیسی، انجیل . . .
در آن گفتگوی شبانه و پنهانی مطمئنن و یقینن، ایسا از کلمه ی یهوه استفاده نکرده بلکه آبَّا به شکل آبابا یعنی بابا یا پدر آسمانی و همچنین کلمه ی روح را به کار نبرده بلکه روآخ یا روآه مندرج در تَورا در داستان آدم و حوا، که فارسی - آرامی بوده اند به معنای نوسانات دَم و بازدَم و معادل آن در زبان عِبری ( در اصل و ریشه به شکل اَبری ) نِفِس بوده است به معنای تنفس.
انسان امروز و آینده ( و به ویژه خود ما ایرانیان بخصوص دینداران ما ) میتواند بداند، مشروط بر اینکه بخواهد، که هر فرد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) پس از مرگ بدن تثلیثی مادی - روانی - روحی در بستر امن، ساکن، پیوسته، تجزیه ناپذیر و فراگیر زندگی بخش جان خدای حقیقی و واقعی، فقط و فقط از یک راه و به یک روش مطلق، معقول و منطقی که به خدای حقیقی و واقعی تعلق دارد، دوباره از نو از مادر در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل متولد شود و آن راه و روش عبارت است از گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن.
این عالم یا این دنیا به شکل این آسمان و این زمین و هرآنچه که بین آنهاست در طی این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی و تا پایان آن، همیشه و هربار پس از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸م ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و این روند شامل حال شش عالم یا دنیا به شکل شش آسمان و شش زمین دیگر و هرآنچه که بین آنهاست، میباشد. یعنی هرکدام از آنها هم همیشه و هربار پس از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده خواهند شد و از خمیر مایه ساختاری و مشترک همین دنیا ( به زبان علمی از همین جرم و انرژی و خلاء و به زبان مدرن آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی و الاهیات طبیعی و متافیزک حقیقی از خمیرمایه تثلیثی مادی - روانی - روحی در بستر امن، ساکن، پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان خدای حقیقی و واقعی ) .
ایسا نتوانسته است به این حقیقت ژرف پی ببرد و بداند که خدای حقیقی و واقعی در لحظه ی جاودانه حال و بطور موازی و همزمان از دو نوع پادشاهی، حاکمیت یا فرمانروایی برخوردار است؛ یکی دنیوی، عینی، شهودی تجربی، محسوس و ملموس، پیدا، پدیدار شده و شنونده یا فیزیکی ، کوتاه مدت، ناقص، هم بهشتی و هم جهنمی تحت تابش نور روشن پدیده ی تولد و دیگری متافیزیکی، برزخی، غیبی، ناپدیدا، بعضا پدیدار و محو شده، و بعضا پیدار نشده اما شونده، غیر تجربی، نامحسوس و ناملموس و بسیار طولانی مدت در قالب روئیا های حقیقی و روشن در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت تحت تابش نور سیاه پدیده ی مرگ و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) .
همچنین ایسا مانند موسا نتوانسته است بداند که غیر از خدای حقیقی و واقعی هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و نتوانسته است بداند که خدای حقیقی و واقعی و پیشگاه و درگاه و بارگاه و سرزمین های ملکی و ملکوتی وی بیکران و بی نهایت و یکی اند و هیچ موجود و هیچ چیزی در خارج یا بیرون از آن یا آنها نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد.
به زبان ساده و روز مره: درگاه، بارگاه یا پیشگاه خدای حقیقی و واقعی مثل قصر ها یا کاخ های حاکمان و فرمانرویان انسانی دارای حصار و دیوار و دروازه نمی باشد، طوریکه به نگهبان و آجودان یا پاسبان نیازمند باشد.
ایده کانونی یا فکر و خیال و تصور مرکزی هر آئین و دین و مذهبی بقاء نام یعنی زنده ماندن نام و نشان و اثر بنیانگذار آئین و دین و مخترع یوغ سنگین یا سبک شریعت پس از مرگ در زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ بوده است و نه بیان حقیقت.
نیکو دموس یا " دم او نیکو ست " یکی از روحانیون قوم یهود از جناح " فاریزی یان " بود که بر خلاف " کای فا " رهبر جناح، مخالف نابودی و سر به نیست کردن ایسا مسیح بود و به کای فا میگفت : اگر به راستی این فرد
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
همان مسیح موعود باشد که پیامبران جِزایا و جِرِمیا ظهور اورا پیش بینی نموده اند و به راستی فرزند خدا باشد، آنگاه پس از نابودی وی تکلیف و سرنوشت ما در پیشگاه خداوند چه خواهد شد؟ در عوض کای فا بر این باور بود که اگر این فرد به زودی نابود و سر به نیست نشود آنگاه رومیان عبادتگاه را به کلی تخریب خواهند نمود و باور و اعتقاد قوم یهود نیست و نابود خواهد گردید.
Nicodemus یا نیکو دموس به احتمال بسیار قوی یک جمله به زبان پارسی باستان می باشد که در زبان های بیگانه به یک نام تبدیل گردیده است. این جمله بصورت زیر می باشد. دم او نیکو ست.
این جمله دو معنا دارد: یکی اینکه ، نفخه ای که در او دمیده شده است، نیکو می باشد و دیگری ، نَفَس یا کلام او نیکو می باشد.
این جمله دو معنا دارد: یکی اینکه ، نفخه ای که در او دمیده شده است، نیکو می باشد و دیگری ، نَفَس یا کلام او نیکو می باشد.