کم هزینه، کم خرج، ارزان، کم پول خرج کردن، خرده خرده، خرده پول دادن، پول کمی صرف (کاری) کردن، (امریکا و کانادا)، کم ارزش، ناچیز، بی اهمیت، فرعی، جزئی، (با اقدام ناکافی و صرفه جویی بیجا) تضعیف کردن، فرسودن، خراب کردن
جمله های نمونه
1. a nickel-and-dime project
طرح کم هزینه
پیشنهاد کاربران
1 - to argue with someone over a small amount of money 2 - to annoy someone by charging for every small thing
1. چونه زدن سر مبلغ کم 2. بحث کردن سر ی چیز بی ارزش
چونه زدن مدام بحث کردن سر کوچک ترین چیز
بحث کردن سر چیز بی ارزش مثالlm sorry to nickel and dime you