nicety

/ˈnaɪsəti//ˈnaɪsəti/

معنی: دقت، دلپذیری، احتیاط، مطلوبی
معانی دیگر: ظرافت، لطافت، حساسیت، صحت، خوش سلیقگی، فرهیختگی، معرفت، نکته سنجی، باریک بینی، خوبی، حسن، نیکویی، (جمع) جزئیات، ریزه کاری ها، چیزخوب، چیز عالی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: niceties
• : تعریف: a subtle distinction; fine point.

- I have never mastered all the niceties of etiquette.
[ترجمه گوگل] من هرگز به همه ظرافت های اخلاقی تسلط نداشتم
[ترجمه ترگمان] من هیچ وقت تمام آداب معاشرت را یاد نگرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to a nicety
دقیقا،کاملا،بانهایت دقت،به میزان دقیق

2. a problem of great nicety
مسئله ای بسیار پر حساسیت

3. he depicted the scene with the greatest nicety
او آن صحنه را با حداکثر خوش سلیقگی ترسیم کرد.

4. You judged the distance to a nicety.
[ترجمه گوگل]شما فاصله تا زیبایی را قضاوت کردید
[ترجمه ترگمان]شما مسافت زیادی را با دقت در نظر گرفته اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clarac was used to social nicety.
[ترجمه گوگل]کلاراک به خوش اخلاقی اجتماعی عادت کرده بود
[ترجمه ترگمان]Clarac با دقت اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The nicety of his argument.
[ترجمه گوگل]زیبایی استدلال او
[ترجمه ترگمان]The جر و بحث او را به هم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is no semantic nicety; rather, it is arguable that the distinction reveals something of their political specificities.
[ترجمه گوگل]این هیچ زیبایی معنایی نیست بلکه می توان بحث کرد که این تمایز چیزی از ویژگی های سیاسی آنها را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]این هیچ nicety معنایی ندارد؛ بلکه میتوان ادعا کرد که تمایز چیزی از ویژگی های سیاسی آن ها را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And it isn't a mere semantic nicety.
[ترجمه گوگل]و این یک زیبایی معنایی صرف نیست
[ترجمه ترگمان]و این یک nicety معنایی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our company accepts various diagrams of nicety accessories and samples processing, and can offer an itemized list of the 17% export added value tax invoice.
[ترجمه گوگل]شرکت ما نمودارهای مختلفی از لوازم جانبی و نمونه های پردازش را می پذیرد و می تواند لیستی از فاکتور مالیات بر ارزش افزوده صادراتی 17% ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]شرکت ما نمودارهای مختلف of و پردازش نمونه را می پذیرد و می تواند لیست itemized از فاکتور مالیات بر ارزش افزوده ۱۷ درصد را ارایه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can see with what nicety we have to trim our sails between chemistry and history.
[ترجمه گوگل]می بینید که با چه زیبایی باید بادبان های خود را بین شیمی و تاریخ کوتاه کنیم
[ترجمه ترگمان]شما می توانید ببینید که ما باید sails را بین شیمی و تاریخ از بین ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But its nicety will be influenced if the influencing factors can't be hold by rule and line.
[ترجمه گوگل]اما اگر نتوان عوامل تأثیرگذار را با قاعده و خط نگه داشت، زیبایی آن تحت تأثیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]اما اگر عوامل موثر نتوانند با قاعده و خط حفظ شوند، nicety آن تحت تاثیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This kind of work required extreme nicety and minute attention on the part of the workmen.
[ترجمه گوگل]این نوع کار مستلزم ظرافت و دقت بسیار از جانب کارگران بود
[ترجمه ترگمان]این کار مستلزم دقت بسیار و توجه دقیق به قسمتی از کارگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Everything was arranged to a nicety.
[ترجمه گوگل]همه چیز به خوبی مرتب شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام کارها را با دقت و دقت انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Story eventually, i can only one man looked at the memory of the nicety lost.
[ترجمه گوگل]داستان در نهایت، من فقط می توانم یک مرد به خاطره خوبی از دست رفته نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، من تنها کسی هستم که به خاطره nicety از دست رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

دلپذیری (اسم)
amiability, palatability, nicety

احتیاط (اسم)
reserve, nicety, vigilance, reservation, caution, guard, precaution, prudence, discretion, forethought, circumspection

مطلوبی (اسم)
nicety, delectability, delectableness

انگلیسی به انگلیسی

• slight distinction; precision; fine detail; delicateness
niceties are small details, especially concerning polite behaviour.

پیشنهاد کاربران

[در صورت داشتن بار معنایی منفی] فرهیخته بازی ( ادای فرهیختگی درآوردن )
اصول و قواعد ادب
کیفیت یا حالت خوب بودن
دقت و ظرافت
اختلاف جزعی در معنی، نظر یا دیدگاه
subtle difference in meaning or opinion or attitude
We should Stress to kids why these social niceties are important

بپرس