صفت ( adjective )
عبارات: next door to
عبارات: next door to
• (1) تعریف: coming immediately after; following.
• مترادف: following, succeeding
• متضاد: last, past, previous
• مشابه: ensuing, immediate, subsequent, upcoming
• مترادف: following, succeeding
• متضاد: last, past, previous
• مشابه: ensuing, immediate, subsequent, upcoming
- The next question on the test is number five.
[ترجمه گوگل] سوال بعدی در آزمون شماره پنج است
[ترجمه ترگمان] سوال بعدی در مورد آزمون شماره پنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سوال بعدی در مورد آزمون شماره پنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: closest in position.
• مترادف: adjacent, neighboring
• مشابه: adjoining, contiguous, nearest, proximate
• مترادف: adjacent, neighboring
• مشابه: adjoining, contiguous, nearest, proximate
- the next house
قید ( adverb )
• (1) تعریف: in the time, place, or position that is nearest or that follows immediately after.
• مشابه: close, near, nearby, subsequently, then
• مشابه: close, near, nearby, subsequently, then
- You won't believe what happened next!
[ترجمه شان] باورت نمیشه که بعدش چی شد ؟|
[ترجمه گوگل] باور نمی کنید بعدش چه اتفاقی افتاد![ترجمه ترگمان] تو باور نمی کنی که بعدش چه اتفاقی افتاد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Put the green chair here and the red chair next.
[ترجمه Hastu] صندلی سبز رو اینجا قرار بده و صندلی قرمز و کنارش|
[ترجمه گوگل] صندلی سبز را اینجا قرار دهید و صندلی قرمز را بعد[ترجمه ترگمان] صندلی سبز رو بذار اینجا و صندلی قرمز بعدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Mix the flour and salt. Next, blend the dry mixture with the butter.
[ترجمه گوگل] آرد و نمک را مخلوط کنید سپس مخلوط خشک را با کره مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان] آرد و نمک را مخلوط کنید سپس، مخلوط خشک را با کره ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آرد و نمک را مخلوط کنید سپس، مخلوط خشک را با کره ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: on the occasion that follows immediately after the present one.
• مشابه: later
• مشابه: later
- When next you come to visit, please bring the children.
[ترجمه گوگل] وقتی بعدی برای بازدید آمدید لطفاً بچه ها را بیاورید
[ترجمه ترگمان] ، دفعه بعد که اومدی به دیدنم لطفا بچه ها رو بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ، دفعه بعد که اومدی به دیدنم لطفا بچه ها رو بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: adjacent to; nearest.
• مترادف: alongside, beside, by
• مشابه: near
• مترادف: alongside, beside, by
• مشابه: near
- a house next the school
[ترجمه گوگل] خانه ای در کنار مدرسه
[ترجمه ترگمان] خانه ای در کنار مدرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خانه ای در کنار مدرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید