newspaperwoman


(زن)، روزنامه نویس، گزارشگر، خبرنگار، نودادنگار، روزنامه دار، صاحب امتیاز روزنامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: newspaperwomen
• : تعریف: a woman who owns, operates, or works for a newspaper.

جمله های نمونه

1. The newspaperwoman had said a bomb or bombs might go off at 3 A.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگار گفته بود ممکن است بمب یا بمب‌ها در ساعت 3 صبح منفجر شوند
[ترجمه ترگمان]The گفته است که بمب یا بمب ممکن است در ساعت ۳ صبح منفجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The newspaperwoman had said a bomb or bombs might go off at 3 A. M.
[ترجمه گوگل]روزنامه‌نگار گفته بود ممکن است بمب یا بمب‌هایی در ساعت 3 صبح منفجر شود
[ترجمه ترگمان]The گفته است که بمب یا بمب ممکن است در ساعت ۳ صبح منفجر شود م
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My late mother was a career newspaperwoman.
[ترجمه گوگل]مرحوم مادرم روزنامه نگار حرفه ای بود
[ترجمه ترگمان] مادر مرحومم یه شغل شغلی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Helen Warner, a famous US newspaperwoman is send by her boss to Shanghai.
[ترجمه گوگل]هلن وارنر، روزنامه‌نگار مشهور آمریکایی توسط رئیسش به شانگهای فرستاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]هلن وارنر، یک متخصص مشهور آمریکایی، توسط رئیسش به شانگهای فرستاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Love for life and for working with people is what has kept this newspaperwoman going in the 85-year-long career she started in 1923 at the age of
[ترجمه گوگل]عشق به زندگی و کار با مردم چیزی است که این روزنامه‌نگار را در کار 85 ساله‌ای که در سال 1923 در سن 1923 شروع کرد، نگه داشته است
[ترجمه ترگمان]عشق به زندگی و کار کردن با مردم آن چیزی است که این newspaperwoman را در دوره ۸۵ ساله که در سال ۱۹۲۳ در سن ۸۵ سالگی آغاز کرد، حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• female journalist, female reporter, female broadcaster; woman who owns a newspaper publishing company

پیشنهاد کاربران

بپرس