newspaper editor

جمله های نمونه

1. The newspaper editor is obviously in bed with the President.
[ترجمه گوگل]سردبیر روزنامه آشکارا در رختخواب با رئیس جمهور است
[ترجمه ترگمان]واضح است که سردبیر روزنامه با رئیس جمهور در حال بستری شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He spent three months assiduously courting a newspaper editor.
[ترجمه گوگل]او سه ماه را به سختی در خواستگاری یک سردبیر روزنامه گذراند
[ترجمه ترگمان]او سه ماه به طور جدی به دنبال ویراستار روزنامه می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They said Hegel had had to become a newspaper editor, a schoolmaster.
[ترجمه گوگل]آنها می گفتند هگل باید سردبیر روزنامه و مدیر مدرسه می شد
[ترجمه ترگمان]آن ها می گفتند که هگل باید به عنوان ویراستار روزنامه، یعنی معلم مدرسه، تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Renowned as a newspaper editor, Greeley ran against Grant for president in 187
[ترجمه گوگل]گریلی که به عنوان سردبیر روزنامه مشهور بود، در سال 187 با گرانت برای ریاست جمهوری نامزد شد
[ترجمه ترگمان]گر یلی که به عنوان ویراستار روزنامه مشهور است، در سال ۱۸۷ با گرانت رقابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is aided by the courageous local newspaper editor and a retired missionary woman.
[ترجمه گوگل]او توسط سردبیر روزنامه محلی شجاع و یک زن مبلغ بازنشسته کمک می کند
[ترجمه ترگمان]او به کمک سردبیر روزنامه محلی و یک میسیونر بازنشسته به او کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Regional daily and weekly newspaper editor and reporters of those papers near to plant and offices.
[ترجمه گوگل]سردبیر روزنامه های روزانه و هفتگی منطقه ای و خبرنگاران آن روزنامه ها در نزدیکی کارخانه و دفاتر
[ترجمه ترگمان]روزنامه منطقه ای و هفتگی روزنامه و گزارشگران آن مقالات نزدیک به کارخانه و دفتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Last month, the, a prominent newspaper editor critical of the war was killed by gunmen.
[ترجمه گوگل]ماه گذشته، سردبیر برجسته روزنامه منتقد جنگ توسط افراد مسلح کشته شد
[ترجمه ترگمان]ماه گذشته، یک سردبیر روزنامه برجسته منتقد جنگ توسط افراد مسلح کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A newspaper editor makes the final decisions about which articles will be printed.
[ترجمه گوگل]یک سردبیر روزنامه تصمیمات نهایی را در مورد اینکه کدام مقاله چاپ می شود می گیرد
[ترجمه ترگمان]سردبیر روزنامه تصمیم نهایی را می گیرد که در مورد آن مقاله چاپ خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I know a boy whose father is a newspaper editor.
[ترجمه گوگل]پسری را می شناسم که پدرش سردبیر روزنامه است
[ترجمه ترگمان]من پسری را می شناسم که پدرش سردبیر روزنامه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Every newspaper editor is criticized by the newsroom.
[ترجمه گوگل]هر سردبیر روزنامه مورد انتقاد اتاق خبر است
[ترجمه ترگمان]هر سردبیر روزنامه از طرف اتاق خبر مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An irate Scotchman wrote to a newspaper editor, asking him to stop printing stories about stingy Scots.
[ترجمه گوگل]یک اسکاتلندی خشمگین به سردبیر روزنامه نامه نوشت و از او خواست که از چاپ داستان هایی درباره اسکاتلندی های خسیس خودداری کند
[ترجمه ترگمان]یک Scotchman خشمگین به سردبیر روزنامه نوشت و از او تقاضا کرد که داستان چاپ را در مورد اسکاتلندی ها خشک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Christopher Sholes, a Milwaukee newspaper editor, invents the typewriter.
[ترجمه گوگل]کریستوفر شولز، سردبیر روزنامه میلواکی، ماشین تحریر را اختراع کرد
[ترجمه ترگمان]کریستوفر Sholes، سردبیر روزنامه میلواکی، از ماشین تحریر استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I know a tyke whose ftoher is a newspaper editor.
[ترجمه گوگل]من مردی را می شناسم که فتوهر او سردبیر روزنامه است
[ترجمه ترگمان]من یک tyke را می شناسم که ftoher یک سردبیر روزنامه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To make your voice heard, you can write a letter to a newspaper editor.
[ترجمه گوگل]برای اینکه صدایتان شنیده شود، می توانید نامه ای به سردبیر روزنامه بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای اینکه صدایتان شنیده شود، می توانید نامه ای به سردبیر روزنامه بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who prepares a newspaper for print and also controls the policy and contents of a newspaper

پیشنهاد کاربران

بپرس