newspaper

/ˈnuːzˌpepər//ˈnjuːspeɪpə/

معنی: روزنامه، طبع روزنامه
معانی دیگر: جریده، روزنامه نگاری کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a publication, usu. daily or weekly, containing news, editorials and advertising.
مترادف: daily, gazette, journal, paper
مشابه: extra, organ, periodical, rag, special, tabloid

(2) تعریف: the business that produces such a publication.

(3) تعریف: a single issue of such a publication.
مترادف: paper
مشابه: issue

جمله های نمونه

1. newspaper ads plumped the virtues of the russian made cars
آگهی های روزنامه درباره ی محسنات اتومبیل های ساخت روسیه تبلیغ می کردند.

2. newspaper attacks
حملات روزنامه ها

3. newspaper attacks were a symptom but not a cause of public discontent
حملات مطبوعات نشانه ی نارضایتی همگانی بودند نه علت آن.

4. newspaper headlines screamed the news
سرعنوان های روزنامه ها آن خبر را با هیاهو اعلام کردند.

5. newspaper staff
کارمندان روزنامه

6. a newspaper (which is) crusading against government corruption
روزنامه ای که بر علیه فساد (در دستگاه) دولت مبارزه می کند.

7. a newspaper boy's daily route
مسیر روزانه ی پسر روزنامه فروش

8. a newspaper carrier
موزع روزنامه،روزنامه رسان

9. a newspaper editor and a sometime military officer
سردبیر روزنامه که چند صباحی افسر ارتش بود

10. a newspaper stall
دکه روزنامه فروشی

11. a newspaper stand
دکه ی روزنامه فروشی

12. a newspaper which is considered to be the voice of the government
روزنامه ای که ارگان دولت محسوب می شود.

13. our newspaper will never hedge on public matters
روزنامه ی ما هرگز در مورد امور همگانی تعلل نخواهد کرد.

14. superficial newspaper reports
گزارش های سطحی روزنامه ها

15. the newspaper gentry
قشر روزنامه نویسان

16. the newspaper trebled its circulation
روزنامه تیراژ خود را سه برابر کرد.

17. the newspaper will be delivered to your door every morning
روزنامه هر بامداد جلو درب منزل شما تحویل خواهد شد.

18. this newspaper has two daily editions: morning and afternoon
این روزنامه روزی دو چاپ دارد: صبح و عصر

19. this newspaper is circulated all over the country
این روزنامه در تمام کشور پخش می شود.

20. this newspaper is the official organ of the communist party
این روزنامه سخنگوی رسمی حزب کمونیست است.

21. this newspaper published a detailed expose of her private life
این روزها شرح مفصلی درباره ی زندگی خصوصی او را چاپ کرد.

22. this newspaper tried to caluminate the leader of our party
این روزنامه در صدد بود که به رهبر حزب ما تهمت بزند.

23. a libelous newspaper man
روزنامه نویس اهل تهمت

24. a metropolitan newspaper
روزنامه ی کلان شهری

25. a morning newspaper
روزنامه ی صبح

26. a stuffy newspaper
روزنامه ی خشک و کسل کننده

27. he ignored newspaper criticisms and continued with the reforms
او انتقادات روزنامه ها را نادیده انگاشت و به اصلاحات ادامه داد.

28. a major national newspaper
یک روزنامه ی عمده ی ملی

29. he accused the newspaper of libel
او روزنامه را متهم به افترا کرد.

30. he had pasted newspaper clippings on his office door
روی در اتاقش بریده های جراید را چسبانده بود.

31. i got this newspaper for nothing
این روزنامه را رایگان به دست آوردم.

32. she crackled the newspaper
روزنامه را با صدای خش خش مچاله کرد.

33. to kill a newspaper article
جلو چاپ مقاله ی روزنامه را گرفتن

34. ettala'at was a semiofficial newspaper
اطلاعات یک روزنامه ی نیمه رسمی بود.

35. to take a daily newspaper
روزنامه ی روزانه را آبونه بودن

36. a back copy of a newspaper
نسخه ی قدیمی روزنامه

37. a two-year stint as a newspaper reporter
خدمت دو ساله به عنوان گزارشگر روزنامه

38. he became a target of newspaper attacks
او آماج حمله ی روزنامه ها شد.

39. the front page of the newspaper
صفحه ی اول روزنامه

40. the society page of a newspaper
صفحه ی امور اجتماعی روزنامه

41. he cabled his report to the newspaper
او گزارش خود را تلگرافی به روزنامه فرستاد.

42. she popped out to buy a newspaper
پرید رفت روزنامه بخرد.

43. the play was panned by every newspaper in town
تمام روزنامه های شهر از آن نمایش انتقاد کردند.

44. he inserted an important notice in the newspaper
او آگهداد مهمی را در روزنامه منتشر کرد.

45. he was trying to fob off yesterday's newspaper on me
او می خواست روزنامه ی دیروز را به من بیاندازد.

46. i decided to retire early with a newspaper
تصمیم گرفتم زودتر به بستر بروم و روزنامه بخوانم.

47. i flapped the fly with a folded newspaper
مگس را با روزنامه ی تاشده زدم.

48. there is still enough daylight to read a newspaper by
هنوز آنقدر روشنایی روز هست که بتوان روزنامه خواند.

49. he parked himself in a chair and read the newspaper
او در صندلی قرار گرفت و به روزنامه خواندن پرداخت.

50. she took a swipe at me with the folded newspaper
باروزنامه ی تاشده به من ضربه ای زد.

51. a sketch of the discussions that was printed in the newspaper
شرح مختصر مذاکرات که در روزنامه چاپ شده بود

52. i jotted down his phone number on the side of this newspaper
شماره ی تلفن او را کنار این روزنامه یادداشت کردم.

53. i put the car in park and jumped out to buy a newspaper
ماشین را توی دنده ی پارک گذاشتم و پریدم بیرون که یک روزنامه بخرم.

54. the map of the treasure house had been folded in an old newspaper
نقشه ی گنجینه در روزنامه ی کهنه ای پیچیده شده بود.

مترادف ها

روزنامه (اسم)
paper, journal, gazette, newspaper

طبع روزنامه (اسم)
newspaper

انگلیسی به انگلیسی

• daily or monthly news publication printed on large sheets of cheap paper, journal; company that publishes a newspaper; sheets of a newspaper (especially when used for something other than reading), newsprint
a newspaper is a number of large sheets of folded paper on which news, articles, advertisements, and other information are printed. some newspapers are produced every day from monday to saturday, and others once a week.
a newspaper is also the organization that produces a newspaper.
newspaper consists of pieces of old newspapers, especially when they are being used for another purpose such as wrapping things up.

پیشنهاد کاربران

روزنامه
مثال: He reads the newspaper every morning.
او هر صبح روزنامه می خواند.
Printed report.
A journalist usually makes it.
روزنامه ، طبع روزنامه
به معنی روزنامه می باشد و مخفف North, East, West, South, Past and Present Report است.
توضیحاتی در رابطه با اسم newspaper به معنای روزنامه
newspaper به مجموعه ای از ورقه ها که بصورت روزانه چاپ شده و برای مطالعه عموم عرضه می شود و حاوی اخبار، مقالات و تبلیغات است، گفته می شود. مثال:
a local newspaper ( روزنامه محلی )
منبع: سایت بیاموز
Noun - countable :
شرکت چاپ کننده و منتشر کننده یک روزنامه
به عنوان مثال:
He works for a local newspaper
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/newspaper
روزنامه. مجله و. . . ^ - ^
Some papers that you can read the news in it
روزنامه روز ( جدید ) ، روزنامه ای که در آن خبر های روزانه شهر وجود دارد
روزنامه و local newspaper هم میشه روزنامه محلی. . .
روزنامه جدید

روزنامه
Newspaper به فارسی یعنی روزنامه ، در تعریف روزنامه نیز می توان گفت برگه های که اخبار روز و اطلاعاتی رادر ان می نویسند .
Rozname
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس