newly

/ˈnuːli//ˈnjuːli/

معنی: اخیرا، بتازگی
معانی دیگر: تازگی، این اواخر، ازنو، ازسر، دوباره

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: recently.

- a newly discovered island
[ترجمه گوگل] جزیره ای تازه کشف شده
[ترجمه ترگمان] یه جزیره تازه کشف کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in a new and different way.
مشابه: anew

- a newly created story
[ترجمه گوگل] یک داستان تازه ایجاد شده
[ترجمه ترگمان] یک داستان تازه خلق شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: anew.
مشابه: afresh, anew

- a newly painted house
[ترجمه گوگل] یک خانه تازه رنگ شده
[ترجمه ترگمان] یک خانه تازه رنگ شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. newly barbered hair
موی تازه سلمانی شده

2. newly hatched tadpoles
بچه قورباغه های نوزاد

3. a newly fledged dancer
رقاص نورسته (تازه کار)

4. to stake newly planted trees
درختان تازه کاشته را با تیرچه واداشتن

5. watering the newly planted tree will make the soil around it settle
آب دادن به نهال تازه کاشته موجب محکم کردن خاک اطراف آن می شود.

6. two of the newly planted trees died, but the others have started budding
دوتا از درختانی که تازه کاشته بودند خشک شدند،ولی بقیه شروع به جوانه زدن کرده اند.

7. a reception for the newly made masters and doctors
پذیرایی به افتخار فوق لیسانس ها و دکترهای تازه

8. a few pats around the newly planted tree are helpful
چند ضربه ی ملایم به اطراف درخت تازه کاشته شده مفید است.

9. the invasion of privacy of a newly married couple
به هم زدن خلوت یک زوج تازه ازدواج کرده

10. Have you reviewed for this newly published novel?
[ترجمه گوگل]آیا برای این رمان تازه منتشر شده نقد کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای این رمان منتشر شده جدید مورد بررسی قرار گرفته اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is my newly bought digital watch.
[ترجمه گوگل]این ساعت دیجیتال من به تازگی خریداری شده است
[ترجمه ترگمان]این ساعت دیجیتالی جدید من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Operational Research is a newly emerging subject.
[ترجمه گوگل]تحقیقات عملیاتی موضوعی است که به تازگی در حال ظهور است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات عملیاتی یک موضوع نوظهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's a newly married couple living opposite .
[ترجمه گوگل]یک زوج تازه ازدواج کرده روبروی هم زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]یه زوج تازه با هم زندگی می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He said that the newly published government report didn't have much beef in it.
[ترجمه گوگل]او گفت که در گزارش تازه منتشر شده دولت، گوشت گاو زیادی در آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]او گفت که گزارش تازه منتشر شده دولت گوشت زیادی در آن ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The newly built railway line was brought into use not long ago.
[ترجمه گوگل]خط راه آهن تازه ساخته شده چندی پیش مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این خط آهن که به تازگی ساخته شده بود، مدت ها پیش مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه Wanyilon] چه ربطی به newly دارد؟
|
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The newly appointed mayor is widely regarded as a government stooge.
[ترجمه گوگل]شهردار تازه منصوب شده به طور گسترده به عنوان یک دستفروش دولتی شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]شهردار جدید به طور گسترده به عنوان یک دولت الکترونیک در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اخیرا (قید)
late, new, newly, lately

بتازگی (قید)
newly, lately, recently

انگلیسی به انگلیسی

• recently; lately; again
newly- combines with past participles to indicate that an action is very recent.

پیشنهاد کاربران

۱. به تازگی. تازه. جدیدا. اخیرا ۲. به نحو جدید ( ی ) . به صورت جدید
مثال:
Newly discovered documents showed that the prisoner was obviously innocent.
مدارکی که به تازگی و اخیرا کشف شده اند، نشان داد که زندانی بدون شک بی گناه بود.
⭕ جدیدا
⭕ اخیرا
⭕ recently
⭕ lately
example: I newly went to Mashhad ✅ ✅ من اخیرا رفتم مشهد
تازه، به تازگی
مثال: She was newly married and still adjusting to life with her spouse.
او به تازگی ازدواج کرده بود و هنوز در حال سازگاری با زندگی با همسرش بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : newness / news
✅️ صفت ( adjective ) : new / newsy
✅️ قید ( adverb ) : newly
recent
جدیدا

بپرس