neutralized


بیطرف کرده شده قانون ـ فقه : وادار به بیطرفى شده

جمله های نمونه

1. we neutralized the effects of their propaganda with counter-propaganda
ما اثر تبلیغات آنها را با تبلیغ متقابل خنثی کردیم.

2. his skillful reasoning neutralized his enemies' accusations
استدلال ماهرانه ی او اتهامات دشمنانش را بی اثر کرد.

3. This strategy effectively neutralized what the Conservatives had hoped would be a vote - winner.
[ترجمه گوگل]این استراتژی عملاً چیزی را که محافظه کاران امیدوار بودند رای برنده باشد، خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]این استراتژی به طور موثر چیزی را خنثی کرد که محافظه کاران امیدوار بودند برنده انتخابات باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The aerial bombardments have neutralized the threat of artillery attacks on allied ground forces.
[ترجمه گوگل]بمباران های هوایی تهدید حملات توپخانه ای به نیروهای زمینی متفقین را خنثی کرده است
[ترجمه ترگمان]بمباران هوایی تهدید حملات توپخانه به نیروهای زمینی متحد را خنثی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Acidity in soil can be neutralized by spreading lime on it.
[ترجمه گوگل]اسیدیته خاک را می توان با پخش آهک روی آن خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]اسیدیته در خاک می تواند با گسترش lime روی آن خنثی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Discarded acid should be neutralized with alkali before disposal.
[ترجمه گوگل]اسید دور ریخته شده باید قبل از دفع با قلیایی خنثی شود
[ترجمه ترگمان]اسید Discarded باید قبل از مصرف با قلیایی خنثی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The vast mass of peasantry could be neutralized by promising land reforms.
[ترجمه گوگل]توده عظیم دهقانان را می توان با وعده اصلاحات ارضی خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]توده عظیم دهقانان را می توان با وعده اصلاحات ارضی خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His self-oriented behavior had been neutralized by the work-related commitment of all his colleagues to narrow the strategic focus of the company.
[ترجمه گوگل]رفتار خودمحور او با تعهد مرتبط با کار همه همکارانش برای محدود کردن تمرکز استراتژیک شرکت خنثی شده بود
[ترجمه ترگمان]رفتار خود محور توسط تعهد مربوط به کار تمام همکارانش برای محدود کردن تمرکز استراتژیک شرکت خنثی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Laura was in excellent health and neutralized the effect of the plan in a number of ways.
[ترجمه گوگل]لورا از سلامت کامل برخوردار بود و تأثیر این طرح را از طرق مختلف خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]لورا در سلامت بسیار خوبی بود و تاثیر برنامه را به چند روش خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lime sprayed on to the surrounding hillsides neutralized the acidity, but risked disrupting wetland ecology.
[ترجمه گوگل]آهک پاشیده شده به دامنه تپه های اطراف اسیدیته را خنثی کرد، اما خطر ایجاد اختلال در اکولوژی تالاب را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]Lime به سمت دامنه تپه های اطراف پاشیده شد، اسیدیته را خنثی کردند، اما خطر ایجاد بوم شناسی تالاب را به خطر انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effectiveness of this measure has now been neutralized, in order to boost private welfare.
[ترجمه گوگل]اثربخشی این اقدام به منظور افزایش رفاه خصوصی اکنون خنثی شده است
[ترجمه ترگمان]اثربخشی این اقدام در حال حاضر برای ارتقای رفاه خصوصی خنثی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He neutralized the obscenity by touching the tip of one finger.
[ترجمه گوگل]او با دست زدن به نوک یک انگشت این فحاشی را خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]با لمس کردن نوک انگشت زشتی آن را خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Government forces neutralized the rebels.
[ترجمه گوگل]نیروهای دولتی شورشیان را خنثی کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای دولتی شورشیان را خنثی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The treaty neutralized the small republic.
[ترجمه گوگل]این معاهده جمهوری کوچک را خنثی کرد
[ترجمه ترگمان]معاهده این جمهوری کوچک را خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made neutral; counteracted; made ineffective (also neutralised)

پیشنهاد کاربران

بپرس