neutralization

/ˌnuːtrələˈzeɪʃn̩//ˌnjuːtrəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: خنثی سازی، بیطرف کردن
معانی دیگر: خنثی سازی، بیطرف کردن

جمله های نمونه

1. Another, more controversial form of treatment, is neutralization therapy.
[ترجمه گوگل]شکل دیگری که بحث برانگیزتر است، درمان خنثی سازی است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از موارد بحث برانگیز درمان، خنثی سازی درمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The neutralization of acid and of caustic wastes is based upon such formation.
[ترجمه گوگل]خنثی سازی اسید و ضایعات سوز آور بر اساس چنین شکل گیری است
[ترجمه ترگمان]خنثی سازی اسید و ضایعات سمی براساس این شکل گیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The designed neutralization circuit reduces the effect of distributed capacitance and expands the application scope of the fundamental suppression circuit.
[ترجمه گوگل]مدار خنثی سازی طراحی شده اثر خازن توزیع شده را کاهش می دهد و دامنه کاربرد مدار سرکوب اساسی را گسترش می دهد
[ترجمه ترگمان]مدار خنثی سازی طراحی شده، اثر خازن توزیع شده را کاهش داده و محدوده کاربردی مدار سرکوبی بنیادین را گسترش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Neutralization of all geopathic lines is first accomplished by discovering the lines through dowsing .
[ترجمه گوگل]خنثی سازی تمام خطوط ژئوپاتیک ابتدا با کشف خطوط از طریق دوزینگ انجام می شود
[ترجمه ترگمان]Neutralization از همه خطوط geopathic ابتدا با کشف خطوط از طریق dowsing انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Results show that a neutralization process of acid and alkali occurs during the penetration and combination of the tanning agent.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که یک فرآیند خنثی سازی اسید و قلیایی در طول نفوذ و ترکیب عامل برنزه رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که یک فرآیند خنثی سازی مجدد اسید و قلیایی در طول نفوذ و ترکیب عامل tanning رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Virus neutralization tests are an alternative method in the world trade. Complement fixation tests are a common serum antibody diagnose and survey method. PCR can diagnose the disease quickly.
[ترجمه گوگل]تست های خنثی سازی ویروس یک روش جایگزین در تجارت جهانی است تست های تثبیت کمپلمان یک روش رایج تشخیص و بررسی آنتی بادی سرم است PCR می تواند بیماری را به سرعت تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]برخی از تست های خنثی کردن یک روش جایگزین در تجارت جهانی هستند آزمایش ها تثبیت Complement، یک آنتی بادی متداول در سرم، تشخیص و بررسی آنتی بادی است PCR می تواند این بیماری را به سرعت تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reaction course include alkyl reaction, sulfonic reaction and neutralization reaction.
[ترجمه گوگل]دوره واکنش شامل واکنش آلکیل، واکنش سولفونیک و واکنش خنثی سازی است
[ترجمه ترگمان]دوره واکنش شامل واکنش آلکیل، واکنش sulfonic و واکنش خنثی سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Effects of MAA/HEA ratio, neutralization degree and dosage of cosolvent on the properties of hydrosol were investigated.
[ترجمه گوگل]اثرات نسبت MAA/HEA، درجه خنثی‌سازی و دوز همحلال بر روی خواص هیدروسول مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نتایج نسبت of \/ hea، درجه خنثی سازی و مصرف cosolvent بر روی خواص of مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Iron oxide hydroxide prepared by low-temperature neutralization reaction in zero and low magnetic field was analyzed with XRD and SEM.
[ترجمه گوگل]هیدروکسید اکسید آهن تهیه شده با واکنش خنثی سازی در دمای پایین در میدان مغناطیسی صفر و کم با XRD و SEM آنالیز شد
[ترجمه ترگمان]هیدروکسید آهن تهیه شده توسط XRD با دما پایین در میدان مغناطیسی صفر و پایین، با XRD و SEM آنالیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The analysis of influencing factors on neutralization value K and its choose in STPP production are made in this article.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل عوامل موثر بر مقدار خنثی سازی K و انتخاب آن در تولید STPP در این مقاله انجام شده است
[ترجمه ترگمان]تحلیل عوامل موثر بر روی ارزش خنثی شدن K و انتخاب آن در تولید STPP در این مقاله ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In vitro neutralizing antibodies are identified using "conventional" neutralization assay which uses phytohemagglutinin (PHA)-stimulated human PBMCs as target cells.
[ترجمه گوگل]آنتی بادی های خنثی کننده در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از روش خنثی سازی "معمولی" که از PBMC های انسانی تحریک شده با فیتوهماگلوتینین (PHA) به عنوان سلول های هدف استفاده می کند، شناسایی می شوند
[ترجمه ترگمان]در آزمایشگاه خنثی کردن آنتی بادی با استفاده از سنجش معمولی خنثی شدن، که از phytohemagglutinin (PHA)استفاده می کند - PBMCs انسانی را به عنوان سلول های هدف تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One is a bridge neutralization technique for a push-pull PA, mainly dealing with the feedback of nonlinear base-collector capacitance.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها یک تکنیک خنثی سازی پل برای یک PA فشاری است که عمدتاً با بازخورد خازن غیرخطی بیس-کلکتور سروکار دارد
[ترجمه ترگمان]یکی از روش های پل خنثی سازی برای یک PA هل دادن به فشار است، که عمدتا با فیدبک ظرفیت جمع کننده باز غیر خطی سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The behavior of tartrate ions during the neutralization - conversion process of antimony oxychloride was studied.
[ترجمه گوگل]رفتار یون های تارتارات در طول فرآیند خنثی سازی - تبدیل اکسی کلرید آنتیموان مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رفتار یون های tartrate در طول فرآیند تبدیل neutralization antimony oxychloride مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The working principles of the neutralization corrosion inhibitor BZH - 1 and its application results were stated.
[ترجمه گوگل]اصول کار بازدارنده خوردگی خنثی سازی BZH - 1 و نتایج کاربرد آن بیان شد
[ترجمه ترگمان]اصول کار با مهار مهار خوردگی خنثی ۱ - ۱ و نتایج کاربرد آن بیان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنثی سازی (اسم)
negation, frustration, neutralization

بیطرف کردن (اسم)
neutralization

تخصصی

[شیمی] خنثی کردن، خنثی شدن
[برق و الکترونیک] خنثی سازی
[صنایع غذایی] خنثی سازی، بیط رف کردن
[نساجی] خنثی کردن - خنثی سازی

انگلیسی به انگلیسی

• act of making neutral; process of neutralizing; making ineffective (also neutralisation)

پیشنهاد کاربران

عادی سازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : neutralize
✅️ اسم ( noun ) : neutrality / neutralization / neutral / neutralist
✅️ صفت ( adjective ) : neutral / neutralist
✅️ قید ( adverb ) : neutrally
neutralization ( خوردگی )
واژه مصوب: خنثایش
تعریف: فرایندی که در آن اسید با باز ترکیب می شود و نمک تولید می کند
خنثی سازی

بپرس