1. iran's neutrality was ignored during both world wars
در هر دو جنگ جهانی بی طرفی ایران نادیده گرفته شد.
2. a policy of neutrality
سیاست بی طرفی
3. Switzerland declared its neutrality.
4. The army has given up any pretence of neutrality in the war.
[ترجمه گوگل]ارتش از هرگونه تظاهر به بی طرفی در جنگ دست کشیده است
[ترجمه ترگمان]ارتش هر گونه بی طرفی و بی طرفی را در جنگ تسلیم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sweden isn't likely ever to abandon its traditional neutrality.
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد سوئد هرگز بی طرفی سنتی خود را کنار نخواهد گذاشت
[ترجمه ترگمان]سوئد احتمالا هیچ وقت از بی طرفی سنتی خود دست نخواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They had thrown their neutrality overboard in the crisis.
[ترجمه گوگل]آنها در این بحران بی طرفی خود را کنار گذاشته بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بی طرفی خود را در این بحران به خطر انداخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Their cloak of neutrality in the Iran - Iraq war was beginning to wear a bit thin.
[ترجمه گوگل]ردای بی طرفی آنها در جنگ ایران و عراق کمی نازک شده بود
[ترجمه ترگمان]پوشش بی طرفی آن ها در جنگ ایران و عراق کمی ضعیف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Switzerland has a long tradition of neutrality.
[ترجمه گوگل]سوئیس سنت طولانی بی طرفی دارد
[ترجمه ترگمان]سوییس سنت طولانی بی طرفی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Neutralism differs from neutrality in that it is an attitude of mind in time of peace rather than a legal status in time of war.
[ترجمه گوگل]بی طرفی از این جهت با بی طرفی تفاوت دارد که یک نگرش ذهنی در زمان صلح است تا یک وضعیت قانونی در زمان جنگ
[ترجمه ترگمان]neutralism با بی طرفی تفاوت دارد که این نگرش نسبت به زمان صلح به جای وضعیت قانونی در زمان جنگ، نگرش ذهنی در زمان صلح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The Queen has maintained political neutrality throughout her reign.
[ترجمه گوگل]ملکه در تمام دوران سلطنت خود بی طرفی سیاسی را حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان]ملکه در طول دوران فرمان روایی خود به حفظ بی طرفی سیاسی پرداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She maintained a cold neutrality, concentrating on what was, blocking out what might be.
[ترجمه گوگل]او بیطرفی سردی را حفظ کرد، بر آنچه بود تمرکز کرد، مانع از آنچه ممکن بود باشد
[ترجمه ترگمان]او یک بیطرفی سرد را حفظ کرد و بر آنچه بود تمرکز کرد و آنچه را که ممکن بود اتفاق بیفتد متمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Their neutrality was why Jack let them in.
[ترجمه گوگل]بی طرفی آنها این بود که چرا جک به آنها اجازه ورود داد
[ترجمه ترگمان]بی طرفی آن ها این بود که چرا جک آن ها را داخل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Neutrality is concerned only with the degree to which the parties are helped or hindered.
[ترجمه گوگل]بی طرفی فقط به میزان کمک یا ممانعت طرفین مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]بی طرفی تنها به حدی مربوط است که طرفین به آن ها کمک کرده یا متوقف شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The doctrine of political neutrality is a doctrine of restraint for it advocates neutrality between valid and invalid ideals of the good.
[ترجمه گوگل]دکترین بی طرفی سیاسی یک دکترین بازدارنده است زیرا طرفدار بی طرفی بین آرمان های معتبر و نامعتبر خوب است
[ترجمه ترگمان]دکترین بی طرفی سیاسی یک نظریه محدودیت برای طرفداری از بی طرفی بین آرمان های معتبر و معتبر of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید