neuter

/ˈnuːtər//ˈnjuːtə/

معنی: خنثی، خواجه، بی غرض، بی طرف، وابسته به جنس خنثی، اخته کردن، خنثی کردن
معانی دیگر: (زیست شناسی) فاقد آلت تناسلی، فاقد جنسیت، نتار، خنثی (پهلوی: خنزک)، کماسه (sexless هم می گویند)، (حیوان) اخته، (قدیمی) بی طرف، (در برخی زبان ها مانند آلمانی) جنس خنثی (که نه مذکر است نه مونث)، (فعل) متعدی، بی غر­، اسم یا صفتی که نه مذکر و نه مونکاست

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: in grammar, neither feminine nor masculine with respect to gender.

- Russian nouns ending in /o/ are usually neuter and are modified by neuter adjectives.
[ترجمه گوگل] اسامی روسی که به /o/ ختم می‌شوند معمولاً خنثی هستند و با صفت‌های خنثی اصلاح می‌شوند
[ترجمه ترگمان] اسم های روسی که در \/ o به پایان می رسد معمولا neuter و توسط صفات neuter تغییر داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in grammar, of or denoting an intransitive verb or one that is neither active nor passive.

(3) تعریف: having no sexual organs, or having them imperfectly or incompletely developed.

- The rats that had been experimented on were born neuter and were unable to reproduce.
[ترجمه گوگل] موش هایی که روی آنها آزمایش شده بود بی طرف به دنیا آمدند و قادر به تولید مثل نبودند
[ترجمه ترگمان] موش هایی که آزموده شده بودند، آخته و آخته شده بودند و نمی توانستند تولید مثل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: lacking a sexual aspect; asexual.

- The baby dolls have a neuter appearance and can be dressed in either pink or blue.
[ترجمه گوگل] عروسک های بچه ظاهری خنثی دارند و می توان آنها را صورتی یا آبی پوشاند
[ترجمه ترگمان] عروسک های کودک ظاهر neuter دارند و می توانند لباس صورتی یا آبی بپوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: in grammar, the neuter gender, or a word in this gender.

(2) تعریف: in grammar, an intransitive verb.

(3) تعریف: an animal that has been made sterile, esp. a male that has been castrated.

(4) تعریف: an animal or plant lacking completely developed sexual organs at maturity.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: neuters, neutering, neutered
• : تعریف: to make sterile by removing all or part of the sexual organs; castrate or spay.
مشابه: fix

- The veterinarian neutered two dogs at the clinic that day.
[ترجمه گوگل] دامپزشک آن روز دو سگ را در کلینیک عقیم کرد
[ترجمه ترگمان] دامپزشک در آن روز دو سگ را در کلینیک خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the worker bee is neuter
زنبور کارگر (از نظر جنسی) خنثی است.

2. The German word for 'book', 'das Buch', is neuter.
[ترجمه گوگل]کلمه آلمانی برای "کتاب"، "das Buch"، خنثی است
[ترجمه ترگمان]کلمه آلمانی برای کتاب، das Buch، آخته کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Plans to reform local government are designed to neuter local democracy.
[ترجمه گوگل]طرح های اصلاح حکومت محلی برای خنثی کردن دموکراسی محلی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]طرح هایی برای اصلاح دولت محلی برای خنثی کردن دموکراسی محلی طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Polish word for 'window' is neuter.
[ترجمه گوگل]کلمه لهستانی برای "پنجره" خنثی است
[ترجمه ترگمان]کلمه لهستان برای آخته کردن، آخته کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Worker bees are neuter.
[ترجمه گوگل]زنبورهای کارگر خنثی هستند
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای کارگر آخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Neither did I feel male, but rather neuter, as a child might feel itself to be neuter.
[ترجمه گوگل]من هم احساس مذکر بودن نمی‌کردم، بلکه احساس می‌کردم که بی‌طرف هستم، همانطور که یک کودک ممکن است خود را خنثی‌تر احساس کند
[ترجمه ترگمان]من نه احساس مرد را داشتم، بلکه خنثی کردن آن را هم به عنوان یک کودک ممکن بود که خود را آخته و آخته کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Paramour comes to mind, but that is a neuter term.
[ترجمه گوگل]Paramour به ذهن خطور می کند، اما این یک اصطلاح خنثی است
[ترجمه ترگمان]ذهن فرا می رسد، اما این یک اصطلاح neuter است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Masculine, feminine and neuter are labels for formal properties and have nothing to do with what a word actually means.
[ترجمه گوگل]مذکر، مؤنث و خنثی برچسب هایی برای ویژگی های رسمی هستند و ربطی به معنای واقعی کلمه ندارند
[ترجمه ترگمان]Masculine، مادینه و آخته کردن برچسب ها برای خواص رسمی هستند و هیچ ارتباطی با آنچه که یک کلمه واقعا معنی می دهد ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Neuter nouns ending in o take a. He wrote the lyrics of a popular song.
[ترجمه گوگل]اسامی خنثی که به o take a ختم می شوند او شعر یک آهنگ محبوب را نوشت
[ترجمه ترگمان]اسم های neuter که به o ختم می شوند او اشعار یک آهنگ معروف را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My cat is a neuter.
[ترجمه گوگل]گربه من عقیم است
[ترجمه ترگمان] گربه من is
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Itself of science and technology is neuter, the key depends on human itself.
[ترجمه گوگل]خود علم و فناوری خنثی است، کلید به خود انسان بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]علم و فن آوری، آخته کردن است، کلید به خود انسان بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The friend with neuter skin to make the skin of the basic law, the daily maintenance routine life, maintain the best victory.
[ترجمه گوگل]دوست با پوست خنثی را به پوست از قانون اساسی، زندگی روزمره تعمیر و نگهداری، حفظ بهترین پیروزی
[ترجمه ترگمان]دوست با پوست neuter برای ساختن پوست قانون اساسی، زندگی روزمره و نگهداری روزانه، بهترین پیروزی را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cream-colored, amaranthine wait for neuter to slant warm color is the good choice that decorates sitting room and dining room.
[ترجمه گوگل]کرم رنگ و تاج خروس منتظر رنگ گرم خنثی تا مایل است، انتخاب خوبی است که اتاق نشیمن و اتاق غذاخوری را تزئین می کند
[ترجمه ترگمان]به رنگ کرم، amaranthine منتظر برای آخته کردن رنگ گرم، انتخاب خوبی است که اتاق نشستن و اتاق غذا خوری را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The image of neuter female has become more and more accepted in nowadays, and they also become more and more self-assurance.
[ترجمه گوگل]امروزه تصویر زنان خنثی بیشتر و بیشتر پذیرفته شده است و همچنین آنها بیش از پیش به خود اطمینان می دهند
[ترجمه ترگمان]در این زمان تصویر of زن بیشتر و بیشتر پذیرفته شده است، و آن ها هم بیشتر و هم بااعتماد به نفس بیشتر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lymphocyte is much, monocyte is much, neuter cell rate is low, what problem be?
[ترجمه گوگل]لنفوسیت زیاد، مونوسیت زیاد، تعداد سلولهای خنثی کم است، چه مشکلی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]lymphocyte بسیار است، نرخ سلول neuter بسیار کم است، مشکل چه خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنثی (اسم)
androgyne, neuter, epicene

خواجه (اسم)
neuter, host, boss, eunuch, wether, dignitary, vizier, merchant, owner, man of distinction, wazir, wealthy man

بی غرض (صفت)
neuter, impartial, dispassionate, disinterested, unbiased

بی طرف (صفت)
neutral, just, objective, neuter, impartial, dispassionate, disinterested, non-partisan, unaligned

وابسته به جنس خنثی (صفت)
neuter

اخته کردن (فعل)
neuter, castrate, caponize, emasculate, geld, mutilate

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

انگلیسی به انگلیسی

• neutral gender, state of being neither masculine nor feminine (grammar); castrated or spayed animals; sexually undeveloped insect (zoology); plant with neither stamens nor pistils (botany); that which is neutral
sexless; neutral; neither masculine nor feminine in gender (grammar); castrated, spayed (about animals); (zoology) having undeveloped sexual organs (about insects); having neither stamens nor pistils (botany)
make sterile by castration or spaying; make neuter
in the grammar of some languages, words that are neuter have sets of inflections which are different from those of masculine and feminine words.
when an animal is neutered, its reproductive organs are removed.

پیشنهاد کاربران

1 -
to remove part of an animal's sexual organs, so that it cannot produce young animals
فعل / برداشتن بخشی از اندام های جنسی حیوان، به طوری که نتواند تولید مثل کند.
اخته/ عقیم کردن یک حیوان
...
[مشاهده متن کامل]

Has your dog been neutered?
2 -
GRAMMAR
being a noun or pronoun of a type that refers to things; not masculine or feminine
دستور زبان، صفت / نه مذکر و نه زنانه
The word “it” is an example of a neuter pronoun, as it does not refer to a specific gender.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/neuter
دامپزشکی و علوم دامی
عقیم سازی در جنس نر ( گرچه ممکن است این لغت در هر دو جنس بکار رود )
[Adj]
اخته، عقیم
[Noun]
✅عقیم سازی
[Verb]
✅اخته کردن، عقیم کردن
The result was a second intifada and round after
round of bloodshed. Israel’s occupation is now in its 56th year, and that has been a disaster for the Palestinians most obviously, but it has also been a calamity for Israel itself. As the occupation’s opponents always warned, it oppresses the occupied and corrupts the occupier. There is only so long a democracy can survive while ruling over another people.
...
[مشاهده متن کامل]

That has come to a head in the last three months, with a move by Benjamin Netanyahu that would imperil, if not destroy, Israeli democracy. He wants to ⭐neuter⭐ the country’s supreme court, which is all but the only check on an Israeli government’s power

They then have a relationship with a vet to repidly spay neuter the cats
اونا با یک دامپزشک در تماس هستند تا با سرعت گربه هارو عقیم کنند
خنثی
در زبان شناسی به معنای اینکه لغتی جنسیت نداشته باشه و بی طرف باشه
مثلا در عربی، اسپانیایی، فرانسه جنسیت مذکر مونث برای اشیا وجود داره درحالی که در آلمانی علاوه بر مذکر مونث خنثی هم وجود داره
عقیم کردن, عقیم سازی

بپرس