صفت ( adjective )
• (1) تعریف: in grammar, neither feminine nor masculine with respect to gender.
- Russian nouns ending in /o/ are usually neuter and are modified by neuter adjectives.
[ترجمه گوگل] اسامی روسی که به /o/ ختم میشوند معمولاً خنثی هستند و با صفتهای خنثی اصلاح میشوند
[ترجمه ترگمان] اسم های روسی که در \/ o به پایان می رسد معمولا neuter و توسط صفات neuter تغییر داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسم های روسی که در \/ o به پایان می رسد معمولا neuter و توسط صفات neuter تغییر داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in grammar, of or denoting an intransitive verb or one that is neither active nor passive.
• (3) تعریف: having no sexual organs, or having them imperfectly or incompletely developed.
- The rats that had been experimented on were born neuter and were unable to reproduce.
[ترجمه گوگل] موش هایی که روی آنها آزمایش شده بود بی طرف به دنیا آمدند و قادر به تولید مثل نبودند
[ترجمه ترگمان] موش هایی که آزموده شده بودند، آخته و آخته شده بودند و نمی توانستند تولید مثل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موش هایی که آزموده شده بودند، آخته و آخته شده بودند و نمی توانستند تولید مثل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: lacking a sexual aspect; asexual.
- The baby dolls have a neuter appearance and can be dressed in either pink or blue.
[ترجمه گوگل] عروسک های بچه ظاهری خنثی دارند و می توان آنها را صورتی یا آبی پوشاند
[ترجمه ترگمان] عروسک های کودک ظاهر neuter دارند و می توانند لباس صورتی یا آبی بپوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عروسک های کودک ظاهر neuter دارند و می توانند لباس صورتی یا آبی بپوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: in grammar, the neuter gender, or a word in this gender.
• (2) تعریف: in grammar, an intransitive verb.
• (3) تعریف: an animal that has been made sterile, esp. a male that has been castrated.
• (4) تعریف: an animal or plant lacking completely developed sexual organs at maturity.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: neuters, neutering, neutered
حالات: neuters, neutering, neutered
• : تعریف: to make sterile by removing all or part of the sexual organs; castrate or spay.
• مشابه: fix
• مشابه: fix
- The veterinarian neutered two dogs at the clinic that day.
[ترجمه گوگل] دامپزشک آن روز دو سگ را در کلینیک عقیم کرد
[ترجمه ترگمان] دامپزشک در آن روز دو سگ را در کلینیک خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دامپزشک در آن روز دو سگ را در کلینیک خنثی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید