neurosis

/njʊəˈroʊsɪs//njʊəˈrəʊsɪs/

معنی: اختلال روانی، اختلال اعصاب
معانی دیگر: (روان شناسی) روان رنجوری، نوروز، نژندی، پی تباهی، طب اختلال اعصاب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: neuroses
• : تعریف: any of several functional disorders of the mind that are apparently not caused by any injury to the brain and are manifested by depression, phobias, compulsions, and the like.

جمله های نمونه

1. He was anxious to the point of neurosis.
[ترجمه گوگل]او تا حد عصبی مضطرب بود
[ترجمه ترگمان]او نگران the اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She got a neurosis about chemicals and imagined them everywhere doing her harm.
[ترجمه گوگل]او در مورد مواد شیمیایی دچار روان رنجوری شد و تصور کرد که آنها همه جا به او آسیب می رسانند
[ترجمه ترگمان]او درباره مواد شیمیایی اعصاب داشت و آن ها را در هر جا که به او اسیبی رسانده بود تصور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She's obsessively clean - it's almost become a neurosis with her.
[ترجمه گوگل]او به طرز وسواسی تمیز است - تقریباً با او به یک روان رنجوری تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]اون کاملا پاکه - تقریبا داره با اون اعصاب خرد می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another persistent neurosis for the county has been their running between the wickets.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از روان رنجوری مداوم برای شهرستان، دویدن آنها بین ویکت ها بوده است
[ترجمه ترگمان]نگرانی مداوم دیگری برای این کشور، اختلاف آن ها بین دو ویکت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this respect the incidence of neurosis seems inversely proportional to social disorder.
[ترجمه گوگل]از این نظر بروز روان رنجوری با اختلال اجتماعی نسبت معکوس به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در این رابطه، به نظر می رسد که انتشار روان نژندی با اختلال اجتماعی متناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Always a private dentist, because of my neurosis.
[ترجمه گوگل]همیشه یک دندانپزشک خصوصی، به دلیل روان رنجوری من
[ترجمه ترگمان]همیشه یک دندان پزشک خصوصی است، به خاطر روان نژندی من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In this case a budding urethral neurosis was nipped before it could really blossom.
[ترجمه گوگل]در این مورد، یک روان رنجوری مجرای ادراری جوانه زده قبل از اینکه بتواند واقعاً شکوفا شود، از بین رفت
[ترجمه ترگمان]در این مورد، کودکی که در حال شکوفایی بود، پیش از آن که بتواند واقعا شکوفه دهد، nipped شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The neurosis of humanity arose out of the relation to the father, just as it does for the child.
[ترجمه گوگل]روان رنجوری انسانیت از رابطه با پدر سرچشمه می گیرد، همان طور که برای فرزند این اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]روان نژندی انسانی با پدر، درست همان طور که برای کودک انجام می دهد، سرچشمه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is not surprising that NSU neurosis occurs in many cases.
[ترجمه گوگل]تعجب آور نیست که روان رنجوری NSU در بسیاری از موارد رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]تعجب آور نیست که NSU روان نژندی در بسیاری از موارد رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you want my opinion, I think she's suffering from some form of neurosis.
[ترجمه گوگل]اگر نظر من را می خواهید، فکر می کنم او از نوعی روان رنجوری رنج می برد
[ترجمه ترگمان]اگر نظر مرا می خواهید، فکر می کنم از نوعی بیماری اعصاب رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Schizophrenia is classified as a functional psychosis and split personality as a dissociative hysterical neurosis, as different as tonsillitis and appendicitis.
[ترجمه گوگل]اسکیزوفرنی به عنوان یک روان پریشی عملکردی و شخصیت تقسیم شده به عنوان یک روان رنجوری هیستریک تجزیه ای طبقه بندی می شود، به همان اندازه که التهاب لوزه و آپاندیسیت متفاوت است
[ترجمه ترگمان]Schizophrenia به عنوان یک جنون کارکردی طبقه بندی می شود و شخصیت را به عنوان a عصبی روان نژندی طبقه بندی می کند که با as و appendicitis متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then, artillery was aimed straight at the psychoanalytic heart: at neurosis!
[ترجمه گوگل]سپس توپخانه مستقیماً قلب روانکاوان را هدف گرفت: روان رنجوری!
[ترجمه ترگمان]سپس، توپخانه مستقیما به سوی قلب روان کاوی در نظر گرفته شد: در روان نژندی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Expressions of pain as the examination takes place rouse irritation or accusations of neurosis.
[ترجمه گوگل]ابراز درد هنگام انجام معاینه باعث تحریک یا اتهامات عصبی می شود
[ترجمه ترگمان]بیان درد و معاینه، عصبانیت و یا اتهامات روان نژندی را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He identified a variety of mild psychiatric problems, principally neurotic depression and anxiety neurosis, in 86 percent of them.
[ترجمه گوگل]او انواعی از مشکلات روانپزشکی خفیف، عمدتاً افسردگی روان رنجور و روان رنجوری اضطرابی را در 86 درصد از آنها شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان]او انواع مشکلات روانی خفیف، به ویژه افسردگی و اضطراب عصبی را در ۸۶ درصد از آن ها شناسایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختلال روانی (اسم)
neurosis

اختلال اعصاب (اسم)
neurosis

انگلیسی به انگلیسی

• any of several mental disorders involving physical and emotional symptoms (such as bodily pain, anxiety, depression, etc.) that do not stem from any obvious physiological change (medicine)
neurosis is a mental illness which causes people to have continual and unreasonable fears and worries.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: عصبپریشی

⚫ نگارش به خط لاتین: Asabparishy

⚫ آمیخته از: عصب ( neuro ) و �پریشی� ( sis )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

روان نَژَندی در روان شناسی، نوعی سراسیمگی است که پایه و اساس کالبدشناختی ندارد. به عبارت دیگر روان نژندی نوعی بیماری روانی یا رفتاری است که اساس عضوی ندارد. در این بیماری اضطراب روانی با حفظ سلامت توان عقلی در شخص پدید می آید.
...
[مشاهده متن کامل]

روان شناسان بر این باورند که نگرانی یکی از مهم ترین علامت های روان نژندی می باشد و بیشترین و رایج ترین نوع آن است. نگرانی هم نوع موقت دارد و هم دایمی. برخی از روان شناسان نگرانی را چنین تعریف می کنند: نگرانی، احساس عمومی به آزردگی ناخوشایند، انتظار خطر و ترس ناشی از خطری است که شخص منتظر آن است و نمی داند از کجا سرچشمه می گیرد.
** روان نژندی یا روان رنجوری، شامل گروهی از اختلالات روان شناختی است که چنین علایمی دارند؛ اضطراب، ناشاد بودن و رفتار ناسازگارانه. تعریف این واژه می گوید فرد مبتلا به روان نژندی، به ندرت به درجه ای می رسد که به بستری کردن نیاز داشته باشد. او اغلب می تواند به شغلش و زندگی روتینش ادامه بدهد اما خب نمی تواند از همه ی توانایی هایش هم استفاده کند. ویژگی افراد روان نژند، این است که معمولا به مشکل خودشان بینش insight دارند و ارتباطشان با واقعیت قطع نشده است. انواع اختلالات روان نژندی، شامل اختلالات اضطرابی، وسواس و فوبیا می شود.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Neurosis
neurosis ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: روان‏نژندی
تعریف: نوعی اختلال روانی که در آن فرد از مدارا با اضطراب ها و تعارض های درونی خود ناتوان است
روان نَژَندی
عصبیت

بپرس