neuromuscular


معنی: عصبی و عضلانی، وابسته باعصاب و عضلات
معانی دیگر: (زیست شناسی) عصبی - عضلانی، پیی - ماهیچه ای

جمله های نمونه

1. Damage to the neuromuscular junction following prolonged retraction can also lead to muscle denervation.
[ترجمه گوگل]آسیب به اتصال عصبی عضلانی به دنبال عقب کشیدن طولانی مدت نیز می تواند منجر به عصب کشی شود
[ترجمه ترگمان]آسیب به نقطه اتصال neuromuscular پس از انقباض طولانی مدت می تواند منجر به انقباض عضلانی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Conclusions Neuromuscular tissue of pylorus originates from mesenchyme.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری بافت عصبی عضلانی پیلور از مزانشیم منشا می گیرد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بافت neuromuscular از mesenchyme سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective The pathological changes on neuromuscular junction (NMJ) in the patients with myasthenia gravis (MG) or LambertEaton myasthenia syndrome (LEMS) were investigated comparatively.
[ترجمه گوگل]ObjectiveThe تغییرات پاتولوژیک در اتصال عصبی عضلانی (NMJ) در بیماران مبتلا به میاستنی گراویس (MG) یا سندرم میاستنی LambertEaton (LEMS) مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]هدف تغییرات pathological در تقاطع neuromuscular (NMJ)در بیماران با myasthenia gravis (MG)یا سندرم LambertEaton myasthenia (lems)نسبتا بررسی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To study the feasibility of monitoring intense neuromuscular blockade (NMB) with post tetanic burst (PTB).
[ترجمه گوگل]ObjectiveTo مطالعه امکان سنجی نظارت بر محاصره عصبی عضلانی شدید (NMB) با انفجار پس از کزاز (PTB)
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه امکان سنجی نظارت شدید بر انسداد neuromuscular (NMB)با انفجار post (PTB)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In neuromuscular disorders, the motor unIt'structure is altered by disease processes.
[ترجمه گوگل]در اختلالات عصبی عضلانی، ساختار واحد حرکتی توسط فرآیندهای بیماری تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]در اختلالات neuromuscular، ساختار unit موتور با فرایندهای بیماری تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion The neuromuscular electrical stimulation therapy can significantly improve stroke patients with dysphasia and swallowing function. Its efficacy is better than conventional training.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری درمان تحریک الکتریکی عصبی عضلانی می تواند به طور قابل توجهی بیماران سکته مغزی مبتلا به دیسفازی و عملکرد بلع را بهبود بخشد کارایی آن بهتر از تمرینات معمولی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری درمان تحریک الکتریکی neuromuscular می تواند به طور قابل توجهی بیماران را با عملکرد dysphasia و بلعیدن بهبود بخشد اثربخشی آن بهتر از آموزش معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conclusions:there is functional alteration of neuromuscular junction in ALS.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: در ALS تغییر عملکردی اتصال عصبی عضلانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: تغییر عملکردی تقاطع neuromuscular در ALS وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective: To explore the effect of neuromuscular facilitation combined with faradism on upper limbs function in hemiplegic patients with stroke.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر تسهیل عصبی عضلانی همراه با فارادیسم بر عملکرد اندام فوقانی در بیماران همی پلژیک مبتلا به سکته مغزی
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر تسهیلات neuromuscular همراه با faradism در عملکرد اعضای بالاتر در بیماران hemiplegic با سکته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Davis School of Medicine. "The vertebrate neuromuscular junction has been very well studied, and it has long been thought that acetylcholine was the only neurotransmitter used there. "
[ترجمه گوگل]دانشکده پزشکی دیویس پیوند عصبی عضلانی مهره داران به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است و مدت ها تصور می شد که استیل کولین تنها انتقال دهنده عصبی مورد استفاده در آنجا بود
[ترجمه ترگمان]نقطه اتصال مهره داران به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است، و مدت ها فکر کرده بود که استیل کولین تنها انتقال دهنده عصبی است که در آنجا استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective : To observe neuromuscular facilitation techniques in the strephenopodia after stroke.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده تکنیک های تسهیل عصبی عضلانی در استرفنوپودی ها پس از سکته مغزی
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده تکنیک های تسهیل neuromuscular در the بعد از سکته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In many cases, a neuromuscular - blocking agent and a potent sedative are needed to facilitate intubation.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد، یک عامل مسدود کننده عصبی-عضلانی و یک آرام بخش قوی برای تسهیل لوله گذاری مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از موارد، یک عامل مسدود کننده neuromuscular و یک مسکن قوی برای تسهیل intubation مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In muscles where motor neuron contact is delayed, gluR clustering at neuromuscular contact sites is similarly delayed.
[ترجمه گوگل]در ماهیچه هایی که تماس نورون حرکتی به تاخیر می افتد، خوشه بندی gluR در مکان های تماس عصبی عضلانی به طور مشابه به تاخیر می افتد
[ترجمه ترگمان]در شرایطی که ارتباط نورون های حرکتی به تعویق می افتد، خوشه بندی gluR در محل های تماس neuromuscular نیز به طور مشابه به تاخیر می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Medical involvement was mainly in the background, but it included expert knowledge of abnormal neuromuscular function and its alleviation.
[ترجمه گوگل]دخالت پزشکی عمدتاً در پس‌زمینه بود، اما شامل دانش تخصصی عملکرد عصبی عضلانی غیرطبیعی و کاهش آن بود
[ترجمه ترگمان]دخالت پزشکی عمدتا در پس زمینه بود، اما شامل دانش تخصصی از عملکرد غیر عادی neuromuscular و تسکین آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pholcodine-containing medicines were reviewed due to concerns of a cross-sensitization between pholcodine and neuromuscular blocking agents (NMBAs).
[ترجمه گوگل]داروهای حاوی فولکودین به دلیل نگرانی از حساسیت متقابل بین فولکودین و عوامل مسدودکننده عصبی عضلانی (NMBA) مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]داروهای حاوی Pholcodine به دلیل نگرانی های ناشی از sensitization بین عوامل بازدارنده cross و neuromuscular مورد بررسی قرار گرفتند (NMBAs)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How synapses are molecularly constructed is a fascinating question, which attracted scientists' attention for many decades. Neuromuscular junction, a field pioneered by T.
[ترجمه گوگل]اینکه سیناپس ها چگونه به صورت مولکولی ساخته می شوند، یک سوال جذاب است که برای چندین دهه توجه دانشمندان را به خود جلب کرده است اتصال عصبی عضلانی، میدانی که توسط T
[ترجمه ترگمان]چگونگی ساخت سیناپس ها یک سوال شگفت انگیز است که دانشمندان را به مدت چندین دهه مورد توجه قرار داد تقاطع neuromuscular، یک میدان که توسط تی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عصبی و عضلانی (صفت)
neuromuscular

وابسته به اعصاب و عضلات (صفت)
neuromuscular

تخصصی

[فوتبال] عضلانی و عصبی

انگلیسی به انگلیسی

• of the muscles and nerves (medicine)

پیشنهاد کاربران

عصبی عضلانی ( صفت ) : مربوط به هر دو اعصاب و ماهیچه ها

بپرس