1. Neurasthenic undertake physical training is treated, take exercise with gymnastical sex commonly project and loosen a gender to exercise a project had better.
[ترجمه گوگل]تمرینات بدنی نوراستنیک درمان می شود، ورزش را با جنس ژیمناستیک معمولاً طرح می کند و جنسیت را کاهش می دهد تا یک پروژه بهتر انجام شود
[ترجمه ترگمان]پس از انجام آموزش فیزیکی، ورزش کردن با یک پروژه مشترک جنسی و شل کردن یک جنس برای ورزش کردن یک پروژه بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از انجام آموزش فیزیکی، ورزش کردن با یک پروژه مشترک جنسی و شل کردن یک جنس برای ورزش کردن یک پروژه بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Neurasthenia, neurasthenic syndrome, peripheral neuropathy, etc. amyotrophy, myasthenia, progressive muscular dystrophy.
[ترجمه گوگل]نوراستنی، سندرم نوراستنیک، نوروپاتی محیطی و غیره آمیوتروفی، میاستنی، دیستروفی عضلانی پیشرونده
[ترجمه ترگمان]سندرم neurasthenia، بیماری اعصاب، اعصاب خارج از اعصاب، ضعف عضلانی، dystrophy عضلانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سندرم neurasthenia، بیماری اعصاب، اعصاب خارج از اعصاب، ضعف عضلانی، dystrophy عضلانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. What cause by disease is neurasthenic, sleep bad to become aware how to treat?
[ترجمه گوگل]علت بیماری عصبی چیست، خواب بد برای آگاهی از نحوه درمان؟
[ترجمه ترگمان]چه دلیل بیماری اعصاب ناتوان است، خوابیدن بد برای آگاه شدن از این که چگونه باید درمان شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چه دلیل بیماری اعصاب ناتوان است، خوابیدن بد برای آگاه شدن از این که چگونه باید درمان شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. See at neurasthenic, also see at spending recognizant obstacle gently when.
[ترجمه گوگل]ببینید در نوراستنیک، همچنین در خرج کردن مانع شناسایی به آرامی ببینید
[ترجمه ترگمان]به اعصاب ناتوان خود نگاه کنید همچنین ملاحظه کنید که چه موقع مانع از این کار خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به اعصاب ناتوان خود نگاه کنید همچنین ملاحظه کنید که چه موقع مانع از این کار خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Treat neurasthenic medicaments, naturopathy to have a lot of, clinical among them just a little can be chosen to plant according to the illness in using.
[ترجمه گوگل]درمان داروهای اعصاب، طبیعی به تعداد زیادی از، بالینی در میان آنها فقط می توان کمی برای کاشت با توجه به بیماری در استفاده انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]با neurasthenic اعصاب بیمار، naturopathy برای داشتن تعداد زیادی از آن ها، بالینی است، اما با توجه به بیماری که در آن از آن استفاده می شود، تنها یک کمی از آن ها می تواند برای گیاه انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با neurasthenic اعصاب بیمار، naturopathy برای داشتن تعداد زیادی از آن ها، بالینی است، اما با توجه به بیماری که در آن از آن استفاده می شود، تنها یک کمی از آن ها می تواند برای گیاه انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. What medicine is right neurasthenic is the palpitation effect that cause better?
[ترجمه گوگل]چه دارویی درست است نوراستنیک اثر تپش قلب است که باعث بهتر است؟
[ترجمه ترگمان]کدام پزشکی دارای ضعف اعصاب است که موجب بهتر شدن اثر آن می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کدام پزشکی دارای ضعف اعصاب است که موجب بهتر شدن اثر آن می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Get used to disease: Anaemic, hidebound, neurasthenic, Diabetic, empty of ill rear body person.
[ترجمه گوگل]به بیماری عادت کنید: کم خون، مخفی، نوراستنیک، دیابتی، خالی از بیمار پشت بدن
[ترجمه ترگمان]عادت می کنی به بیماری عادت کنی: anaemic، خودرای، سست، دیابتی، خالی از بدن بیمار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عادت می کنی به بیماری عادت کنی: anaemic، خودرای، سست، دیابتی، خالی از بدن بیمار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This kind of patient often has neurasthenic all symptom, if insomnious companion has the head, unwell, attention cannot be centered, memory difference, easy exhaustion, jelly.
[ترجمه گوگل]این نوع بیمار اغلب دارای علائم نوراستنی است، اگر همراه بی خواب سر داشته باشد، ناخوشایند است، توجه نمی تواند متمرکز شود، تفاوت حافظه، خستگی آسان، ژله
[ترجمه ترگمان]این نوع بیماران غالبا مبتلا به ضعف اعصاب هستند، و اگر هم صحبت insomnious سر، بیمار باشد، توجه را نمیتوان متمرکز ساخت، تفاوت حافظه، فرسودگی آسان، ژله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این نوع بیماران غالبا مبتلا به ضعف اعصاب هستند، و اگر هم صحبت insomnious سر، بیمار باشد، توجه را نمیتوان متمرکز ساخت، تفاوت حافظه، فرسودگی آسان، ژله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But the person that the patient has neurasthenic, blue disease is unfavorable contact blue, can accentuate otherwise illness.
[ترجمه گوگل]اما فردی که بیمار مبتلا به بیماری نوراستنی، آبی است، تماس آبی نامطلوب دارد، در غیر این صورت بیماری را تشدید می کند
[ترجمه ترگمان]اما فردی که بیمار دارای ضعف اعصاب است، بیماری آبی با رنگ آبی همخوانی ندارد و ممکن است بیماری را برجسته کرده و آن را برجسته کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما فردی که بیمار دارای ضعف اعصاب است، بیماری آبی با رنگ آبی همخوانی ندارد و ممکن است بیماری را برجسته کرده و آن را برجسته کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Neurasthenic cure should be given priority to with psychotherapy, at the same time complementary with medicaments, naturopathy .
[ترجمه گوگل]درمان نوراستنیک باید با روان درمانی و در عین حال مکمل با داروها، طبیعی درمانی در اولویت قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]درمان neurasthenic باید در اولویت با روان درمانی قرار گیرد، همزمان با medicaments، naturopathy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درمان neurasthenic باید در اولویت با روان درمانی قرار گیرد، همزمان با medicaments، naturopathy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Excuse me neurasthenic patient has what symptom, a few methods of cure, ?
[ترجمه گوگل]ببخشید بیمار نوراستنیک چه علامتی دارد، چند روش درمانی دارد؟
[ترجمه ترگمان]ببخشید که بیمار neurasthenic علائم بیماری و چند روش درمانی رو داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ببخشید که بیمار neurasthenic علائم بیماری و چند روش درمانی رو داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The incidence rate of neurasthenic syndrome was 6 13%. It had rising trend with accumulative exposure dose.
[ترجمه گوگل]میزان بروز سندرم نوراستنیک 13/6 درصد بود با دوز مواجهه انباشته روند افزایشی داشت
[ترجمه ترگمان]میزان شیوع این سندروم ۶ % بود این روند با دوز accumulative شده رو به افزایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میزان شیوع این سندروم ۶ % بود این روند با دوز accumulative شده رو به افزایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Nuts have a large amount of magnesium. In clinic, walnuts are used for curing the neurasthenic, insomnia, forgettery, dreaminess and other symptom.
[ترجمه گوگل]آجیل دارای مقدار زیادی منیزیم است در کلینیک از گردو برای درمان علائم عصبی، بی خوابی، فراموشی، رویاپردازی و سایر علائم استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آجیل مقدار زیادی منیزیم دارد در کلینیک، گردو برای درمان افسردگی، بیخوابی، forgettery، dreaminess و علائم دیگر به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آجیل مقدار زیادی منیزیم دارد در کلینیک، گردو برای درمان افسردگی، بیخوابی، forgettery، dreaminess و علائم دیگر به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. With this method I cure some people who were suffering by neurasthenic, insomnia and tummy bug.
[ترجمه گوگل]با این روش برخی از افرادی را که از نوراستنیک، بی خوابی و ساس شکم رنج می بردند درمان می کنم
[ترجمه ترگمان]با این روش بعضی از افراد مبتلا به ضعف اعصاب، بیخوابی و حشرات معده را درمان می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این روش بعضی از افراد مبتلا به ضعف اعصاب، بیخوابی و حشرات معده را درمان می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید