neurasthenia

/ˌnʊræsˈθiːniə//ˌnjʊərəsˈθiːnɪə/

معنی: ضعف اعصاب، سر درد و حساسیت بی مورد
معانی دیگر: (رده بندی پیشین بیماری های روانی) خسته روانی، نوراستنی، طب سر درد و حساسیت بی مورد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: neurasthenic (adj.), neurasthenically (adv.)
• : تعریف: a condition of exhaustion, confusion, and depression resulting from profound mental or emotional strain; nervous breakdown.

جمله های نمونه

1. It shows frequent symptoms of hypochondria and neurasthenia.
[ترجمه گوگل]علائم مکرر هیپوکندری و نوراستنی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این بیماری علایم افسردگی و ضعف اعصاب را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Neurasthenia three tension headache: patients with neurasthenia head heavy, fat, pain, feeling the weight of the head there.
[ترجمه گوگل]نوراستنی سه تنش سردرد: بیماران مبتلا به نوراستنی سر سنگین، چربی، درد، احساس وزن سر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سه مشکل تنش وجود دارد: بیمارانی با هد neurasthenia سنگین، چاق، درد، احساس می کنند که سر خود را در آنجا احساس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The neurasthenia and lower serum albumin in workers were due to the bad ventilation in the laundries and the chronic exposure of workers to tetrachloroethylene.
[ترجمه گوگل]نوراستنی و آلبومین سرم پایین در کارگران به دلیل تهویه بد در لباسشویی ها و قرار گرفتن مزمن کارگران در معرض تتراکلورواتیلن بود
[ترجمه ترگمان]The عصبی و آلبومین سرم خون به علت تهویه بد در the و قرار گرفتن شدید کارگران در معرض tetrachloroethylene قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Neurasthenia, neurasthenic syndrome, peripheral neuropathy, etc. amyotrophy, myasthenia, progressive muscular dystrophy.
[ترجمه گوگل]نوراستنی، سندرم نوراستنیک، نوروپاتی محیطی و غیره آمیوتروفی، میاستنی، دیستروفی عضلانی پیشرونده
[ترجمه ترگمان]سندرم neurasthenia، بیماری اعصاب، اعصاب خارج از اعصاب، ضعف عضلانی، dystrophy عضلانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The main problems included neurasthenia, depression, anxiety, neurotic personality, coercive syndrome, fear syndrome, psychic syndrome, somatization.
[ترجمه گوگل]مشکلات اصلی شامل نوراستنی، افسردگی، اضطراب، شخصیت روان رنجور، سندرم اجباری، سندرم ترس، سندرم روانی، جسمانی شدن بود
[ترجمه ترگمان]مشکلات اصلی عبارتند از ضعف اعصاب، افسردگی، اضطراب، شخصیت عصبی، سندروم coercive، سندروم fear، سندروم psychic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Neurasthenia is a kind of mental illness, is a kind of mental easily excited and mental fatigue easily, often emotional troubles and physical symptoms of psychological disorder neurosis.
[ترجمه گوگل]نوراستنی نوعی بیماری روانی است، نوعی بیماری روانی است که به راحتی برانگیخته می شود و خستگی روانی به راحتی، اغلب مشکلات عاطفی و علائم جسمی اختلال روانی روانی است
[ترجمه ترگمان]neurasthenia نوعی بیماری ذهنی است، نوعی اختلال ذهنی است که به راحتی به هیجان می آید و خستگی ذهنی به راحتی، مشکلات عاطفی و علائم فیزیکی اختلالات روانی روان نژندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Liu Lan suffered from neurasthenia and she had sleeping pills at home.
[ترجمه گوگل]لیو لان از نوراستنی رنج می برد و در خانه قرص خواب می خورد
[ترجمه ترگمان]Liu Lan از ضعف اعصاب رنج می برد و قرص های خواب آور خانه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For chronic inflammation of bronchi, neurasthenia, low sexual function, weakness, low cell count after radiation therapy.
[ترجمه گوگل]برای التهاب مزمن برونش ها، نوراستنی، کاهش عملکرد جنسی، ضعف، تعداد سلول های کم پس از پرتودرمانی
[ترجمه ترگمان]برای التهاب مزمن of، ضعف اعصاب، عملکرد ضعیف جنسی، ضعف، شمارش سلول پایین بعد از درمان تشعشع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Neurasthenia patients sensitive to the performance of the major internal environment is also not anormal reaction.
[ترجمه گوگل]بیماران نوراستنی حساس به عملکرد محیط داخلی عمده نیز واکنش غیر طبیعی نیست
[ترجمه ترگمان]neurasthenia بیمار حساس به عملکرد محیط داخلی اصلی نیز واکنش anormal نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neurasthenia patients should be arranged according to the calendar life and study.
[ترجمه گوگل]بیماران نوراستنی باید بر اساس زندگی تقویمی و مطالعه مرتب شوند
[ترجمه ترگمان]بیماران neurasthenia باید مطابق با زندگی و مطالعه تقویم تنظیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods: We observed the patients of neurasthenia and kidney weakness by using Yishen Capsules.
[ترجمه گوگل]روش بررسی: بیماران مبتلا به نوراستنی و ضعف کلیه را با استفاده از کپسول یشن مشاهده کردیم
[ترجمه ترگمان]روش ها: ما بیماران مبتلا به ضعف اعصاب و کلیه را با استفاده از Yishen Capsules مشاهده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Contacts the partial vibration the labor had the multi - hands symptom and neurasthenia syndrome.
[ترجمه گوگل]تماس با ارتعاش جزئی زایمان دارای علامت چند دستی و سندرم نوراستنی بود
[ترجمه ترگمان]تماس با ارتعاش جزئی نیروی کار، علائم چند دست و سندروم neurasthenia را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Teddy Roosevelt, John Muir and Thomas Eakins all suffered from what was then known as neurasthenia.
[ترجمه گوگل]تدی روزولت، جان مویر و توماس ایکینز همگی از بیماری عصبی رنج می بردند
[ترجمه ترگمان]تدی روزولت، جان Muir و توماس Eakins از آنچه در آن زمان به عنوان ضعف اعصاب شناخته شده بود، رنج بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Campanula bedroom can not fly too much, so as not to neurasthenia.
[ترجمه گوگل]اتاق خواب Campanula نمی تواند بیش از حد پرواز کند، به طوری که به نوراستنی نیست
[ترجمه ترگمان]اتاق خواب Campanula نمی تواند زیاد پرواز کند، تا ضعف اعصاب نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضعف اعصاب (اسم)
neurasthenia

سردرد و حساسیت بی مورد (اسم)
neurasthenia

انگلیسی به انگلیسی

• weakness or exhaustion of the nervous system; constant mental and physical weariness (pathology)

پیشنهاد کاربران

روان خستگی ( اسم ) : مجموعه ای از نشانه های روانی و جسمی، از جمله خستگی، تحریک پذیری، سردرد و سرگیجه که می تواند ناشی از آسیب های عضوی مانند ضربه به سر یا به دلیل روان رنجوری باشد.
اختلال احساسی و روانی که با بی انگیزگی، احساس بی کفایتی و خستگی همراه است.
نوراستنی ( بیماری عصبی که با ضعف، نگرانی، و اختلال گوارش و گردش خون مشخص می شود )
تباهی روانی
ضعف اعصاب

بپرس